گنجور

 
امامی هروی

فکر بکرم چو روی بنماید

هوش ز ارباب عقل برباید

خاصه در مدحت جهان هنر

که ز شکرش؛ شکر همی خاید

شرف الدین مظفر، آنکه سپهر

حضرتش را بفخر بستاید

آنکه هر دم هزار سحر حلال

کلکش از نظم و نثر بنماید

و آنکه گاه عطا ز دیده ی کان

کرمش خون لعل بگشاید

جنبش چرخ با سریر درش

نزند دم که باد پیماید

ما در طبع با سحاب کفش

بر دل بحر و کان ببخشاید

ای بزرگی که روز اهل هنر

جز ز خاک در تو بر ناید

لفظ عذبت چو گوهر افشاند

ابر ازو جز بگریه نگراید

نوک کلکت چو عنبر آمیزد

مشک بر عارض سمن ساید

روح واله شود چو گاه مسیر

پرنیان را بعنبر آلاید

وحی منزل کند چو سحر مبین

بزبان صریر فرماید

گر زمین را بسبزه فضل ربیع

آفتاب از شرف، بیاراید

تو نظر بر زمین فکن، که زمین

زین شرف سر بر آسمان ساید

ور ضمیرت ز ذره باد آرد

ذره را ز آفتاب ننگ آید

قلمت دیده ی معانی را

روشنی در سواد بفزاید

کرمت مخزن ایادی را

در بروی امید بگشاید

دست ادراک گرچه نتواند

که نهال ثنات پیراید

نو عروس ضمیر من که ز حسن

سر موئیش در نمی باید

باد در حکم مدحت تو کزو،

بی گمان عمر جاودان زاید

تا بسیط زمین ز رنگ ستم

عدلت آیینه وار بزداید

بد سگالت در اندهی که مقیم

خون حسرت ز دیده پالاید

دور حکم ترا اساسی باد

که ز دور فلک نفرساید

تو ز رفعت بر آسمان که عدوت،

بر زمین گرد فرو شود، شاید

 
 
 
دقیقی

چرخ گردان نهاده دارد گوش

تا ملک مر ورا چه فرماید

زحل از هیبتش نمیداند

که فلک را چگونه پیماید

صورت خشمش ار ز هیبت خویش

[...]

عنصری

بد ز بد گوهران پدید آید

هر کسی آن کند کزو زاید

مسعود سعد سلمان

ای خداوند رای سامی تو

مملکت را همی بیاراید

عزم تو ملک شاه را تیغ است

که چو تیغش ز زنگ بزداید

از غم و رنج و انده و تیمار

[...]

مشاهدهٔ ۶ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
وطواط

جز مکارم زشمس دین ناید

سیرت سروران چنین باید

رتبت ملک و زینت دولت

از خصالش همی بیفزاید

معجزات از بیان او خیزد

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از وطواط
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه