گنجور

 
امامی هروی

ای به صنعت شام را بر صبح پرچین ساخته

صبح را میخانه کرده، شام را چین ساخته

صحبت از برگ سمن بر گل فروغ انداخته

شامت از مشک ختن بر ماه پرچین ساخته

زلف مشکین گرد ماهت گرد عنبر بیخته

گرد عنبر گرد ماهت خط مشکین ساخته

لاله خود رو از آن در عهد سنبل آمده

سنبل سیراب ازین بر برگ نسرین ساخته

سرو سیمینت روان گشته ولی در فکر دین

با همت دیو و پری بر سرو و سیمین ساخته

جزع و لعل ترا قیاس عقل در نفس و خیال

صورت جان و دل فرهاد شیرین ساخته

لعلت از چشمم گسسته نظم پروین، تا رخت

جان و مرجان را پناه نظم پروین ساخته

خون چشمم ریخته جزع تو تا لعل تو ام

مشرب روح از عقیق گوهر آگین ساخته

باد یاقوت شکر بار تو در بحران عجز

چشم رنجور مرا چون جان شیرین ساخته

هم رخ خوبت ز مشگناب بستر یافته

هم سر زلفت ز سیم خام بالین ساخته

طبع من بیچاره از وصف رخ و زلفت بطبع

در مدیح صاحب عادل دو اوین ساخته

صاحب اعظم ظهیر الدین سپهر مکرمت

آن شکار دولت از طه و یس ساخته

حاتم ثانی نصیر الملک کز درگاه اوست

کار اهل فضل و زوّار و مساکین ساخته

آنکه در پرواز باز فتنه دست عدل او

آشیان صعوه اندر چشم شاهین ساخته

آنکه جز در دور احسانش هنر را کس ندید

این چنین کاری بحمدالله بآئین ساخته

حشمت دوران توقعیش قواعد دوخته

دولت از درگاه تعظیمش قوانین ساخته

زرگر احسان او در حلقه های اشتیاق

ز انتظار سائلان چرخ جهان بین ساخته

ای ز روی مرتبت در بدو فطرت صنع حق

گوهرت را موجب ایجاد و تکوین ساخته

تا وجود شبه تو ممکن نباشد خویش را

بکر خوانده عنصر و افلاک عنّین ساخته

بیدق خورشید را هر صبح چرخ نیلگون

در مجازات رخ تو رای فرزین ساخته

ز آتش خشمت چو خون جوشیده در تن خصم را

شربتی ز آب حسامت بهر تسکین ساخته

ای باستحقاق و برهان حکمت پروردگار

آستانت را مقر عزّ و تمکین ساخته

صرصر قهر تو از خوناب و مغز و استخوان

در تن خصم تو ناوک کرده، زوبین ساخته

قرب ده سالست تا در کنج عزلت مادحت

منزوی بودست و استغنا به تحسین ساخته

ممکن کینش شده در دیده ملک آرزو

با خلاف خاطر اندر مکمن کین ساخته

خاطرش در خوض بحر انزوا ادراک را

دست و دامن گوهر آگین و گهر چین ساخته

کرده خورسندیش قانع گر نه با پندار نفس

این چنین کاری کرا گردد، بتخمین ساخته

تا چو مهر از چرخ زنگاری پدید آید شود

کسوت زربفت هفت اقلیم در چین ساخته

باد توقیعت طراز کسوت دنیا کزوست

تا قیامت کار ملک و دولت و دین ساخته

خاطری کو سر فرو ناورده در دوران چرخ

با دعای دولت مدحت چو آمین ساخته