گنجور

 
الهامی کرمانشاهی

وز انسو سه روز و دو شب جسم شاه

بد افتاده برخاک آوردگاه

دراین کار حق را چنین بود راز

که بر جسم شه خوانده آید نماز

نخستین خداوند بر وی درود

فرستاد و زان پس بیامد فرود

همه روح پاکان و پیغمبران

سروشان و فرخنده فر رهبران

بخواندند هر یک ز روی نیاز

بدان کشتگان پر از خون نماز

چو آمد سیم روز یزدان فرد

برانگیخت بر دفن شه، چند مرد

که بود اندر آن دشت بنگاهشان

نژاد اسد خواند آگاهشان

برفتند دل ها پراز ترس و باک

که پوشند آن کشته گان را به خاک

درآن کار سرگشته شد رایشان

که پیدا نبد کشته گان را نشان

در اندیشه آن مردم نیکنام

که مهتر کدام است و کهتر کدام

به ناگه بیامد در آن سرزمین

به نیروی حق سیدالساجدین (ع)

درآن کارشان رهنما گشت و یار

وزان پس نهان گشت آن شهریار

کنون سوی کوفه فرادار گوش

نگر کز چه شد سوی گردون خروش