بخش ۵۳ - مدد فرستادن ابن زیاد بد بنیاد بار دیگر برای محمد ابن اشعث کندی
چو آمد به بدخواه این آگهی
چنان شد کش آید تن از جان تهی
سپاهی فرستاد بیش از نخست
مگر کار بشکسته گردد درست
زهر سو رسید آن سپه خیل خیل
چنان کز بر کوه سر تند سیل
چو اندر رسیدند تیغ آختند
به سوی سپهدار دین تاختند
بدیشان یکی نعره زد نامدار
چو غرنده رعد ازبر کوهسار
بیفراشت با تیغ دست یلی
ازو شد عیان دست و تیغ علی
ز شمشیر آن شهسوار گوان
زهر سوی جویی زخون شد روان
به تیغ سرانداز و زخم درشت
از آن لشگرگشن یک نیمه کشت
هزیمت گرفتند ازو کوفیان
چنو روبهان از هژبر ژیان
چو پور زیاد آگه ازکار شد
دلش پر زاندوه تیمار شد
پی یاری پور اشعث دمان
سپاهی نو آراست آن بد گمان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.