بخش ۱۰۳ - نامه نوشتن حر به ابن زیاد وخبر دادن اورا از ورود امام علیه السلام به کربلا
چو درکربلا شاه خرگه فراشت
سپهدار حر – نامه ای برنگاشت
به فرزند مرجانه ی نابکار
که جا کرد درکربلا شهریار
چو بد خواه ازآن کار آگاه شد
بگفتا که کارم به دلخواه شد
یکی نامه بنگاشت زی شهریار
که ای سبط پیغمبر(ص) تاجدار
نوشته به من حر فرخنده رای
که درکربلا برگزیدی تو جای
چنین رفته فرمان ز دارای شام
که بنهد حسین اندر آن مرز گام
تو بیعت زنو باوه ی بوتراب
بگیر ومهل برمن آرد شتاب
بتابید اگر سرز پیمان من
نداد ارتن خود به فرمان من
سپه ران وازتن سرش بازگیر
زمین رازخونش نمای آبگیر
کنون گر برای من وکام او
کنی کار ای شاه پاکیزه خوی
ندارم به تو کارجز راستی
بپیچم سراز کژی وکا ستی
وگرنه فرستم زکوفه سپاه
کنم روز روشن به چشمت سیاه
شهنشه چو زان نامه آگاه شد
دژم دل زگفتاربدخواه شد
برآشفت آن نامه ی نابکار
به یکسو برافکند آن تاجدار
فرستاده چون پاسخ نامه خواست
ز پیروزگر داور دادراست
بفرمودش آن شاه والا جناب
عذاب خدایی بس اوراجواب
برید آمد وگفت با بدسگال
شنید آنچه ازداور بی همال
پلید از فرستاده چون این شنفت
به خشم اندر آمد پس آنگاه گفت:
که مردم به مسجد شدند انجمن
نشستند برجای خود تن به تن
به مسجد درون رفت آن نابکار
برآمد به منبر عزازیل وار
زال امیه ثنا کرد ساز
پس آنگه به مردم چنین گفت باز
به من رفته فرمان ز فرمانگزار
که با پور حیدر کنم کارزار
هرآنکس نتابد رخ از رای من
سرش برفرازم زچرخ کهن
ببخشم ورا آنقدر خواسته
کز آکنده گنج آید آراسته
وگرنه ببرم به خنجر سرش
بسوزم به آتش درون پیکرش
بگفت این واز منبرآمد به زیر
چو آمد به ایوان خود آن شریر
درگنج بهر سپه برگشاد
به مردم درم داد و دینار داد
کشن قومی ازمردم دین فروش
بدان زر فشانی سپردند هوش
نداد داد آن بد سرشت اهرمن
به نستوده مردان آن انجمن
که هر کس بداند زکوفه سپاه
زآل پیمبر شود کینه خواه
پس از جنگ زی من شتاب آورد
سرزاده ی بوتراب آورد
نگارم به ده سال برنام وی
به امر شه شام منشور ری
که ده ساله آنجا شود حکمران
کشد رخش آسودگی زیر ران
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، پس از وقوع واقعه کربلا، سپهدار حر نامهای به فرزند مرجانه میفرستد و در آن به او میگوید که حسین (ع) در کربلا مستقر شده است و باید با او درگیر شوند. او از وی میخواهد که بیعت کند و تهدید میکند که در صورت عدم اطاعت، سپاهی به سوی او خواهد فرستاد. حسین (ع) از این نامه ناخشنود میشود و از طرفی، جانبازان و دیگران در مسجد گرد هم آمدهاند که امیّه (معاویه) به آنها میگوید باید با حسین (ع) بجنگند و تهدید میکند که هرکس مخالفت کند مجازات خواهد شد. او در نهایت با فریب و تطمیع مردم، سعی در جمعآوری سپاه برای جنگ با حسین (ع) میکند. متن به نمایش دسیسهها و جنگ قدرتهای زمانه در برابر حق و حقیقت میپردازد.
هوش مصنوعی: زمانی که در کربلا، شاه بر اسب نشسته و سپهدار حر (یکی از سرداران) را به خود فراخوانده، هیچ نامهای برای او ننوشته است.
هوش مصنوعی: به فرزند مرجانه ی ناپاک که جایگاهش در کربلا به عنوان یک پادشاه قرار گرفت.
هوش مصنوعی: وقتی دشمن از آن کار باخبر شد، گفت که کار طبق میل من پیش رفته است.
هوش مصنوعی: کسی نامهای نوشت به پادشاه و در آن خطاب به او گفت: ای نوه پیامبر که تاج بر سر داری.
هوش مصنوعی: حر، کسی است که با فکر و اندیشه نیکو در واقعه عاشورا، انتخاب کرد که در کربلا کجا قرار گیرد.
هوش مصنوعی: حکمی از سوی فرمانروای شام صادر شده است که حسین در آن سرزمین گام خواهد گذاشت.
هوش مصنوعی: تو عهد و پیمان خود را با بهترینها محکم کن و نگذار که کاری به شتاب بر من بیفتد.
هوش مصنوعی: اگر سر از عهد خود برنمیدارید، پس با دل و جان به خواسته من پاسخ دهید و آن را بپذیرید.
هوش مصنوعی: سردار سپاه را رها کن و اجازه بده سرش را از زمین بردارد، تا راز خونی که در دلش دارد، نمایان شود و به آبراهی تبدیل گردد.
هوش مصنوعی: اگر اکنون تو برای من و گشایش او اقدام کنی، ای پادشاهی که از پاکی و نیکویی سرشار هستی، کارها بهتر خواهد شد.
هوش مصنوعی: من هیچ هدفی با تو ندارم جز اینکه با صداقت و راستگویی، به تو بپیوندن و از پیچیدگیها و نادرستیها دوری کنم.
هوش مصنوعی: اگر نخواهی در روز روشن به چشمانت ظلمت بفرستم، باید خودم سپاه را از کوفه بفرستم.
هوش مصنوعی: هنگامی که پادشاه از آن نامه مطلع شد، دلش از سخنان بدخواهان غمگین و ناراحت شد.
هوش مصنوعی: آن نامهی بدخواه خشمگین شد و تاجدار آن را به کنار انداخت.
هوش مصنوعی: وقتی فرستاده خواست تا جواب نامه را بگیرد، داور پیروزگر آن را درستی داد.
هوش مصنوعی: شاه بزرگ به او فرمان داد که بر عذاب خداوندی و پیامی از آن پاسخ دهد.
هوش مصنوعی: برید (فرستاده) آمد و گفت که با خبر بدی روبهرو شده است. او آنچه را که از داور بینظیر شنیده، نقل کرد.
هوش مصنوعی: وقتی فرستاده پیغام پلید را شنید، به شدت خشمگین شد و سپس گفت:
هوش مصنوعی: مردم به مسجد رفتند و دور هم جمع شدهاند و هر کس در جای خود نشسته است.
هوش مصنوعی: آن فرد شرور به درون مسجد رفت و بر بالا منبر مانند عزازیل، که نماد شقاوت است، ظاهر شد.
هوش مصنوعی: زال امیه را مدح و ستایش کرد و سپس به مردم این گونه به گفت و گو پرداخت.
هوش مصنوعی: من به فرماندهی فرمانبردار، برای جنگیدن با پسر حیدر آمادهام.
هوش مصنوعی: هر کسی که نظرش را از من بردارد، سرش برفراز آسمان کهن نخواهد بود.
هوش مصنوعی: میبخشم او را، زیرا که آنقدر خواسته که گنجینهای پر از زیبایی را به وجود آورده است.
هوش مصنوعی: اگر نه، با خنجر سرش را بزنم و درون وجودش را با آتش بسوزانم.
هوش مصنوعی: او این را گفت و از بالای منبر پایین آمد؛ وقتی به ایوان خود رسید، آن فرد بدکار به او نزدیک شد.
هوش مصنوعی: در گنجینه، در را برای سپاه باز کرد و به مردم سکه و فلزات گرانبها داد.
هوش مصنوعی: مردم دینفروش، به خاطر پول و ثروت، عقل و درک خود را از دست داده و در خطر افتادهاند.
هوش مصنوعی: اهریمن به مردان بزرگ و با فضیلت آن جمع، هیچگونه داد و ستدی نکرد و آنها را نادیده گرفت.
هوش مصنوعی: هر کسی که بداند سپاه کوفه به نسل پیامبر دشمنی خواهد کرد.
هوش مصنوعی: پس از جنگ، بهسرعت برندهای از خانواده بوتراب به میدان آمد.
هوش مصنوعی: عزیزم، به مدت ده سال در انتظار رسیدن به تو هستم و این آرزو همچون یک دستور از شاه، در دل من باقی مانده است.
هوش مصنوعی: اگر کسی ده سال در یک جا فرمانروایی کند، میتواند با آسودگی و آرامش خاطر، بر تخت قدرت بنشیند و زندگی نیکی داشته باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.