ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۷۷ گفتتد مرا که بر ابوبکر و عمر مدحت گوی رستی بقیامت ز سقر من بعد بدین عشوه که دادند مرا جز مدحت ایشان نبود کار دگر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، گوینده به کسانی که از او خواستهاند درباره ابوبکر و عمر ستایش کند، پاسخ میدهد که اگر او به ستایش آنها بپردازد، نجات مییابد. او همچنین بیان میکند که بعد از این تمجیدها، کار دیگری برای او وجود ندارد.
هوش مصنوعی: مردم به من گفتند که برای ابوبکر و عمر تعریف و تمجید کن، که این کار باعث نجات من در روز قیامت از آتش جهنم خواهد شد.
هوش مصنوعی: پس از این عشوه و ناز که به من نشان دادند، هیچ کار دیگری جز ستایش و توصیف آنها برایم باقی نمانده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آمد بر من، که؟ یار، کی؟ وقت سحر
ترسنده، ز که؟ ز خصم، خصمش که؟ پدر
دادمش دو بوسه، بر کجا؟ بر لب تر
لب بُد؟ نه، چه بُد؟ عقیق، چون بُد؟ چو شکر
آمد برِ من. که؟ یار. کی؟ وقت سحر
ترسنده. ز که؟ ز خصم. خصمش که؟ پدر
دادمش دو بوسه. بر کجا؟ بر لب تر
لب بد؟ نه. چه بد؟ عقیق. چون بد؟ چو شکر
یا رب به دو نور دیدهٔ پیغمبر
یعنی بدو شمع دودمان حیدر
بر حال من از عین عنایت بنگر
دارم نظر آنکه نیفتم ز نظر
گفتم که مرا زغم به سه بوسه بخر
دل تافته گشتی و گران کردی سر
از بهر سه بوسه ای بت بوسه شمر
چو گاو به چرمگر، به من در منگر
لولا شقاوة جدی ما عرفتکم
ان الشقی الذی یشقی بمن غروا
الی اللّه کل الامر فی الخلق کله
ولیس الی المخلوق شیء من الامر
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.