ای خردمند اگر همی خواهی
که شوی شهره در نکو کاری
جهد کن تا غلام و خدمتکار
بیش از ابناء جنس خود داری
زانکه روزی یک بیک ایزد
میدهد در کمی و بسیاری
نان ز دیوان غیرشان مجراست
وز تو مشهور آدمی ساری
میدهندت بنان و جامه خویش
در مهمات این جهان یاری
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
ای خردمند اگر همی خواهی
که شوی شهره در نکو کاری
جهد کن تا غلام و خدمتکار
بیش از ابناء جنس خود داری
زانکه روزی یک بیک ایزد
میدهد در کمی و بسیاری
نان ز دیوان غیرشان مجراست
وز تو مشهور آدمی ساری
میدهندت بنان و جامه خویش
در مهمات این جهان یاری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به خدایی که آفرین کرده ست
زیرکان را به خویشتن داری
که نیرزد به نزد همت من
ملک هر دو جهان به یک خواری
ای فلک نیک دانمت آری
کس ندیدست چون تو غداری
جامه ای بافیم همی هر روز
از بلا پود و از عنا تاری
گر دری یابیم زنی بندی
[...]
گفت خضرم ز راه غمخواری
کای فرو مانده در گرفتاری
تا کی از عشق تو کشم خواری؟
تا کی از هجر تو کنم زاری ؟
چند با من جفا کنی آخر ؟
شرم بادت ازین جفا گاری
زان دو زلف چو ابر پیوسته
[...]
با من اندر گرفتهای کاری
کان به عمری کند ستمکاری
راستی زشت میکنی با من
روی نیکو چنین کند آری
بعد از این هم بکش روا دارم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.