گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
ابن یمین

پیروی خردت روی ظفر بنماید

که خرد بر سپه هستی تو هست یزک

بخرد راه توان برد بسوی درجات

که خدا گفت که عاقل نبود زاهل درک

رو هنر جمع کن از تفرق مال منال

مرتضی را چه تفاوت که برد غیر فدک

مال مایل بود ای ابن یمین علم طلب

کز تو یکدم نشود در غم و شادی منفک

علم دادند به ادریس و به قارون زر و سیم

شد یکی فوق سماک و دگری زیر سمک

 
 
 
ابن یمین

مرد ثابت قدم آنست که از جا نرود

ورچه سرگشته بود گرد زمین همچو فلک

همچو سیمرغ که از جا نبرد طوفانش

نی چو گنجشک که افتد ز دم باد تفک

بهره ئی از ملکت هست و نصیبی از دیو

[...]

حافظ

ای دلِ ریشِ مرا با لبِ تو حقِّ نمک

حق نگه دار که من می‌روم، الله مَعَک

تویی آن گوهرِ پاکیزه که در عالمِ قدس

ذکرِ خیرِ تو بُوَد حاصلِ تسبیحِ مَلَک

در خلوصِ مَنَت ار هست شکی، تجربه کن

[...]

خیالی بخارایی

گر بیابد شرف خدمت آن حور ملک

کی فرود آورد از کبر دگر سر به فلک

ماه از عارض تو منفعل و آب خجل

شد و دادند گواهی ز سما تا به سمک

پستهٔ شور زند با لب شیرین تو لاف

[...]

صوفی محمد هروی

زیروائی که بود گرم و به او نان تنک

مرهم سینه مجروح بود روز خنک

صحن ماهیچه پر قیمه اگر دست دهد

خرم آن جان گرانمایه که دریافت سبک

جان کند تازه کنون خربزه ابدالی

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از صوفی محمد هروی
محتشم کاشانی

باز نوبت زن دی بر افق کاخ فلک

می‌زند نوبت من ادر که البرد هلک

باز لشگر کش برد از بغل قلهٔ کوه

می‌دواند به حدود از دمه چون دود برگ

باز از پرتو همسایگی شعلهٔ نار

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه