گنجور

 
ابن یمین

اگر کار ابن یمین را فلک

بکام دل او نسازد بساز

و گر حاسدش را کند روزگار

چنان کش نباشد بچیزی نیاز

چو او را ازین بر دل اندوه نیست

حسودش بدین نیز گو هم مناز

اگر تاج اگر بند سازد فلک

ز بهر سر هدهد و پای باز

نه هدهد ز خواری از آن وا رهد

نه ماند ز عزت ازین باز باز