گنجور

 
ابن یمین

یک دو سیمین تن و یاری دو سه چاریم بهم

خورده هر روز منی پنج شش از باده ناب

هفته ئی مجلس ما طعنه زن هشت بهشت

بود و امروز تهی گشت صراحی ز شراب

ای تو در طاق نه ابروی فلک جفت کرم

وقت ما را بمنی ده می گلگون دریاب

 
 
 
فرخی سیستانی

روزه از خیمه ما دوش همی شد بشتاب

عید فرخنده فراز آمد با جام شراب

قوم را گفتم چونید شمایان به نبید

همه گفتند صوابست صوابست صواب

چه توان کرد اگر روزه زما روی بتافت

[...]

ناصرخسرو

ای غریب آب غریبی ز تو بربود شباب

وز غم غربت از سرْت بپرّید غراب

گرد غربت نشود شسته ز دیدار غریب

گرچه هر روز سر و روی بشوید به گلاب

هر درختی که ز جایش به دگر جای برند

[...]

منوچهری

باغ معشوقه بد و عاشق او بوده سحاب

خفته معشوقه و عاشق شده مهجور و مصاب

عاشق از غربت باز آمده با چشم پرآب

دوستگان را با سرشک مژه برکرد از خواب

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از منوچهری
قطران تبریزی

نبود صعبتر از هجر بتان هیچ عذاب

که شب و روز جدا دارد از من خور و خواب

اندرین گیتی کس یاد نکردی ز گنه

گر بدان گیتی چون هجر بدی هیچ عذاب

تا غم فرقت آن ماه بمن باز نخورد

[...]

حکیم نزاری

روز برف است بیایید و بیارید شراب

تا بنوشیم به شکرانه ی این فتح الباب

میر مجلس بنشین گو و به ساقی فرمای

تا سبک رطل گران پیش من آرد به شتاب

در چنین روز و جوارِ درِ نوروزِ شریف

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از حکیم نزاری
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه