ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢٢٩ اقبال را بقا نبود دل بر او مبند عمری که در غرور گذاری هبا بود ور نیست باورت ز من اینک تو خود ببین اقبال را چو قلب کنی لابقا بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به مخاطب میگوید که نباید دل خود را به اقبال و خوشبختی محدود کند، زیرا زندگیاش در غرور و فریب میگذرد. اگر به او اعتماد نداری، خودت اکنون واقعیت را ببین. اقبال و خوشبختی زمانی ارزش دارد که قلبت را از آن پر کنی.
هوش مصنوعی: دل خود را به کسی وابسته نکن که زندگیاش پایدار نیست و در خودخواهی و غرور به سر میبرد.
هوش مصنوعی: اگر به من ایمان نداری، خودت ببین که چگونه زندگی بر وفق مراد است. وقتی قلب خود را با عشق پر کنی، همه چیز به نیکی خواهد بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر سال عمر من به سر آید روا بود
اندی که سال عیش همیشه به جا بود
پایان عاشقی نه پدیدست تا ابد
پس سال و ماه و وقت در او از کجا بود
ای وای و حسرتا که اگر عشق یک نفس
[...]
جانا ، همه خطاب تو با من جفا بود
وز من جفات را همه پاسخ وفا بود
هرگز مباد با تو جفاکار روزگار
ور چه همیشه کار تو با من جفا بود
ای نزد من ز جان و دل من عزیز تر
[...]
مولی قوام دین که بر اقلیم حلّ و عقد
کلک گره گشای تو فرمان روا بود
تر گردد از حیای کفت ابر هر زمان
وین قطره ها کزو بچکد از حیا بود
با طبع تو مثل نتوان زد ز موج بحر
[...]
آنرا که چون تو لاله رخی در سرا بود
میلش به دیدن گل و سوسن چرا بود؟
سرو و سمن به قد تو مانند و روی تو
گر سرو با کلاه و سمن در قبا بود
در پای خود کشی به ستم هر دمی مرا
[...]
گر او مراست هرچه بخواهم مرا بود
ملکی بدین صفت چو منی راکجا بود
با فقر وفاقه هیچ حسد نیست بر توام
گو هردو کون از آن تو واو مرا بود
در ملک آن فقیر که باشد غنی بعشق
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.