این منم بار دگر عزم خراسان کرده
روی چون بلبل شیدا بگلستان کرده
بوده یعقوب صفت ساکن بیت الاحزان
وینزمان روی سوی یوسف کنعان کرده
بسته احرام طواف حرم حضرت دوست
قبله گاه دل و جان ابروی جانان کرده
کی بود باز که خاک کف پایش بینم
سرمه روشنی دیده گریان کرده
شکرها گویم از اینطالع برگشته خویش
که ببینم ره هجرانش به پایان کرده
خرم آنروز که درد دل سودا زده را
بینم از نوش لبش دارو و درمان کرده
اینهمه شادی آنروز که باز ابن یمین
بیندش پسته خندان شکر افشان کرده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای هوای تو مرا بی سر و سامان کرده
روضهٔ عیش مرا کلبهٔ احزان کرده
من ترا چون دل و جان کرده گرامی و مرا
غم و اندیشه تو بی دل و بی جان کرده
زلف تو هست پریشان و مرا اندوه تو
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.