گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
ابن یمین

نگارا عزم آن دارم که گر بر رغم اغیاران

ز راه لطف و دلجوئی در آئی از در یاران

کنم دنیا و دین هر دو فدای خاک پای تو

چه وزن آرد کله جائی که سر بخشند عیاران

گر از خاک سر کویت برد باد صبا گردی

زند در مشک چین آتش بریزد آب عطاران

پریشانی زلف خود مپرس الا ز چشمانت

که احوال شب تیره نداند کس چو بیماران

ببازار غم عشقت دلم تا گشت سودائی

ز من نقد روان بردی بطیره همچو طراران

ز تاب آتش عشقت شدم با خاک ره یکسان

هوادار توام آخر مریز آب هواداران

مرا ایدوست در عشقت چه باک از طعنه دشمن

چو شد ابن یمین غرقه کجا اندیشه باران