دلبرا سلسله غالیه گونست مگر
بر رخ نازک تو یا شکن آب شمر
گر شب تیره به نیلوفر تر بر گذری
آفتابت شمرد سر کند از آب بدر
نیست رنگی ز توام لیک بمن بوی خوشت
دوش باد سحر آورد خنک وقت سحر
به نصیحت پدرم منع همیکرد ز عشق
گفتم ای پیر نبودی تو جوان هیچ مگر
بملامت نشوم به برو ایخواجه مرا
هم درین درد که دارم بگذار و بگذر
قبله راست تر از ابروی کج کردارش
بنما تا شود آن قبله اصحاب نظر
هر که دودی نرسیدست بدوز آتش عشق
از تب و تاب جگر سوختگانش چه خبر
من چو از رسته دندان تو گویم خبری
افتدم سلک درر بر زبر عقد گهر
گر چو طوطی شکرت را نستود ابن یمین
در جهان از چه بشیرین سخنی گشت سمر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و عشق اشاره دارد و احساساتی عمیق را درباره محبوب و زیبایی او بیان میکند. شاعر به زیبایی چهره محبوبش و تأثیر آن بر احساسات خود اشاره میکند، و به شبها و بادی که عطر محبوب را میآورد اشاره دارد. او نصیحت پدر درباره عشق را به چالش میکشد و به این نکته میپردازد که عشق را نمیتوان نادیده گرفت. در نهایت، شاعر به تجربههای شخصی و دلبستگیهایش اشاره میکند و زیبایی عشق و درد آن را بیان میکند.
هوش مصنوعی: ای محبوب، رشتهای از زعفران و طلا بر گردن داری، اما آیا بر چهره نازک تو، یا بر آب شفاف، دلربایی تو نمایان نیست؟
هوش مصنوعی: اگر در شب تاریک از کنار نیلوفر بگذری، آفتاب خواهد شد و سرش از آب بیرون خواهد آمد.
هوش مصنوعی: من رنگی از تو ندارم، اما بوی خوش تو را دارم. دیشب، باد سحرگاهی بوی خوش تو را برایم آورد، در آن زمان خنک و دلپذیر سحر.
هوش مصنوعی: پدرم مرا از عشق و محبت بر حذر میداشت و به من نصیحت میکرد، اما من به او گفتم: “ای پیر، تو هرگز جوانی را تجربه نکردهای.”
هوش مصنوعی: نگران قضاوت من نباش، ای آقا، تنها مرا در این دردی که کشیدهام رها کن و به آن بیتوجهی کن.
هوش مصنوعی: به تو نشان بده که درستی و راستی در چهرهی کسی که ابروهایش ناپسند و کج است، چقدر میتواند جذبکننده باشد تا این که آن فرد، برای اهل نظر و بصیرت، به یک راهنما تبدیل شود.
هوش مصنوعی: هر کسی که آتش عشق را تجربه نکرده، از درد و رنج کسانی که دلشان سوخته، بیخبر است.
هوش مصنوعی: وقتی که از دندانهای تو صحبت میکنم، احساس میکنم که به مانند مرواریدی در چنگال طلا قرار گرفتهام.
هوش مصنوعی: اگر مانند طوطی، تو را ستایش نکنند، پس چرا ابن یمین در این دنیا سخنی شیرینتر از تو نمیگوید؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از خضاب من و از موی سیه کردن من
گر همی رنج خوری، بیش مخور، رنج مبر!
غرضم زو نه جوانی است؛ بترسم که زِ من
خردِ پیران جویند و نیابند مگر!
رمضان رفت و رهی دور گرفت اندر بر
خنک آن کو رمضان را بسزا برد بسر
بس گرامی بود این ماه ولیکن چکنم
رفتنی رفته به و روی نهاده بسفر
سبکی کرد و بهنگام سفر کرد و برفت
[...]
عید شاداب درختیست که تا سال دگر
از گل و میوۀ او بوی همی یابی و بر
بوی آن گل بترازد چو خرد کار دماغ
بر آن میوه بتازد چو خرد سوی جگر
زین گل و میوه همان به که یکی گیرد بار
[...]
دستهها بسته به شادی بر ما آمدهای؟
تا نشان آری ما را ز دل افروز بهار؟
ای دلارام و دل آشوب و دلاویز پسر
عهد کرده بوفا با من و نابرده بسر
غم عشق تو روانم بلب آورده بلب
درد هجر تو توانم بسر آورده بسر
شمنان چون تو ندیدند و نبینند صنم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.