مرا چو یاد خراسان گذر کند بضمیر
ز خون دیده کنم همچو لاله برگ زریر
چنانم آتش دل بر فلک زبانه زند
که یک شرر بود از شعله هاش چرخ اثیر
اگر چه بیرخ احبابم وز چرخ نفور
وگرچه با غم اصحابم و هزار نفیر
ولی شراب و ربابم مرتبست مدام
شراب خون دلست و رباب ناله زیر
مرا که یکنفس از دوستان نبود شکیب
مرا که بیرخ جانان دمی نبود گزیر
بصورتی فلک افکند دور ازیشانم
که عقل خیره بماند در آن گه تصویر
بصد حیل طلب وصل دوستان کردم
ولی بحیله دگرگون نمیشود تقدیر
پیام ابن یمین ای نسیم باد صبا
بگوی بر سر بالین یاریک شبگیر
که گر حیات بماند بوصل با ز رسیم
ور از تو دور بمیریم عذر ما بپذیر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همی بکشتی تا در عدو نماند شجاع
همی بدادی تا در ولی نماند فقیر
بسا کسا که برهست و فرخشه بر خوانش
بسا کسا که جوین نان همی نیابد سیر
مبادرت کن و خامش مباش چندینا
[...]
نگر به لاله و طبع بهار رنگ پذیر
یکی برنگ عقیق و دگر ببوی عبیر
چو جعد زلف بتان شاخهای بید و خوید
یکی همه زره است و دگر همه زنجیر
درخت و دشت مگر خواستند خلعت زا بر
[...]
بتی که راستی از قد او رباید تیر
بتیر غمزه ز گردون فرود آرد تیر
نه سیب سرخ بود با رخان او مر مهر
نه با درنگ بود چون رخان من مه تیر
ز خواب دیده پر آب من ندارد بهر
[...]
بهست قامت و دیدار آن بت کشمیر
یکی ز سرو بلند و یکی ز بدر منیر
بتی که هست رخ و زلف او به رنگ و به بوی
یکی شبیه عقیق و یکی بسان عبیر
دل و برش به چه ماند به سختی و نرمی
[...]
عمید دولت عالی و خاص مجلس میر
امین گنج شه و حمل بخش حمله پذیر
نهاده روی ز حضرت بدین دیار به غزو
به طالعی که قضا روبود به فتح بشیر
گشاده حشمت او دست عدل بر عالم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.