زهی عقیق تو افشانده بر روان گوهر
ز شرم روی تو آبیست ناروان گوهر
گهر فشانی لعلت چو آیدم در چشم
فتد ز چشم من زار ناتوان گوهر
سرشگ بر مژه من ز عکس دندانت
چنان نشست که بر پیکر سنان گوهر
چو لب بخنده گشائی ز در دندانت
نشست در صدف جان عاشقان گوهر
بیا تفرج این جزع در فشانم کن
کزو شدست پراکنده در جهان گوهر
سخن مگوی که تا هر نفس در آویزد
ز رشک لفظ تو خود را ز ریسمان گوهر
تو بوسه ئی نفروشی بمن بنقد روان
ببر ز جزع من اینک برایگان گوهر
ز عکس رسته دندان تو عجب نبود
گرم چو مغز بروید در استخوان گوهر
هوای لعل تو کردم فلک بطنزم گفت
که رایگان نتوان یافت ایفلان گوهر
ترا که در همه عالم وجوه یکشبه نیست
کجا رسد بچنان مفلسی چنان گوهر
بگفتم آن گهر و صد چنان بدست آرم
چو یابم از گهر شاه کامران گوهر
علاء دولت و ملت که فیض بخشش او
درون قلعه خارا بود نهان گوهر
اگر چه کان زره طبع سخت ممسک بود
چو دید همتش آورد با میان گوهر
هنر پناه شها کلک تو بغواصی
ز بحر چون شبه آورد بر کران گوهر
نیام خود ز دل دشمنش کند تیغش
بلی بسنگ درون میکند مکان گوهر
اگر پناه بدریا و گر بکوه برد
نیابد از کف در پاش تو امان گوهر
ز بیم تیغ تو گر بر فراز کوه کشی
چو کهربا شود اندر صمیم کان گوهر
ز طیب خلق تو گوئی که غنچه زد نفسی
که کرد ابر بهاریش در دهان گوهر
دهان ابن یمین زان گهر نمای شدست
که هست مدح تو بر خنجر زبان گوهر
همیشه تا دهد اندر جهان ز خامه و تیغ
که آگهی خط چون در گهی نشان گوهر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و شکوه یک معشوق اشاره دارد و از درخشش و جذابیت او به عنوان یک «گوهر» تمجید میکند. شاعر ویژگیهای ظاهری و سحرآمیز معشوق را توصیف میکند، مانند لبخند و دندانهایش که تأثیر عمیقی بر دل عاشق میگذارد. او از حسادت و رشک به کلمات معشوق سخن میگوید، و بر این نکته تأکید میکند که هیچ چیز نمیتواند به نزدیکی او دست یابد. در نهایت، شاعر به وعدههای عشق و وفاداری اشاره میکند و بر قدرت و زیبایی معشوق تأکید میکند که در دنیای بیپایان نایاب است. زبان شعر پر از تصاویری است که عواطف عمیق و عشق بیپایان را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: عقیق زیبای تو بر جانم میدرخشد و رنگ آبی که از شرم زیباییات به وجود آمده، مانند گوهری ارزشمند است.
هوش مصنوعی: وقتی که زیبایی و درخشش لعل تو در چشمانم بتابد، اشک من، که نشانهی ناتوانیام است، از چشمانم جاری میشود.
هوش مصنوعی: اشک من بر مژهام به خاطر تصویر دندانهای تو همانند گوهری بر بدنهی نیزه قرار گرفت.
هوش مصنوعی: وقتی لبهای تو را میبینیم که باز میکنی و لبخند میزنی، گویا دندانت مانند دانهای درخشنده در صدفی قرار گرفته است. این لبخند برای عاشقان به مانند گوهری ارزشمند و زیباست.
هوش مصنوعی: بیایید به گردش و تفریح بپردازیم و این دانههای درخشان را که در دنیا پخش شدهاند، با دوستی و شادی جمعآوری کنیم.
هوش مصنوعی: اگر صحبت کنی، هر لحظه به طنز واژههای تو برمیخیزد و خود را به نوعی از چیزی ارزشمند و گران بها آویزان میکند.
هوش مصنوعی: تو بوسهای به من نده که هزینهاش را بپردازم، بلکه با عشق و از روی ارادت این لحظه را به من هدیه بده. از ناله و اندوه من، اینک برای تو ارزشمندترین گوهری است.
هوش مصنوعی: عجبی ندارد که دندان تو از اثر خود رشد کرده است، زیرا وقتی مغز درون استخوان به وجود میآید، نشان از ارزش و گوهری درون آن دارد.
هوش مصنوعی: من در آرزوی زیبایی تو هستم و آسمان به من گفت که چنین گوهری را به راحتی نمیتوان به دست آورد و باید بها پرداخت.
هوش مصنوعی: تو که در تمام دنیا بینظیر هستی، چگونه ممکن است کسی با این وضعیت بد مالی به تو برسد و تو را درک کند؟
هوش مصنوعی: گفتم اگر آن گوهر را به دست آورم، مانند آن صد مورد دیگر نیز به دست میآورم، چون آن گوهر از شاه خوشبخت به دست آید.
هوش مصنوعی: برتری دولت و ملت ناشی از نعمتهای اوست که در دل قلعهای محکم و امن پنهان است.
هوش مصنوعی: اگرچه طبیعت او بسیار سخت و غیرقابل انعطاف بود، اما زمانی که ارادهاش را دید، با دل و جان به سوی گوهری با ارزش آمد.
هوش مصنوعی: هنر تو مانند دریایی است که قلمت از آن سرچشمه میگیرد و مانند ماهی که به ساحل میآید، گوهری را بر کناره میآورد.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد این بیت به مفهوم قدرت و تأثیر سلاح و نیرویی دارد که از دل دشمن به دست میآید. تیغی که به شکل ظاهری ساده به نظر میرسد، میتواند در درون خود چیز ارزشمندی را پنهان کرده باشد، مانند گوهر. این نشاندهنده این است که هر چیزی که به نظر بیاهمیت میآید، ممکن است معانی و ارزشهای عمیقتری داشته باشد.
هوش مصنوعی: اگر کسی به دریا پناه ببرد یا به کوه فرار کند، اگر در پناهگاهی امن نباشد، نمیتواند از خطرات و تهدیدات دور بماند. تنها جایی که میتواند به خاطر خود و ارزشهایش مصون بماند، درونیات خود اوست.
هوش مصنوعی: اگر از ترس تیغ تو بر بلندای کوه باشی، به گونهای میشوی که مانند کهربا در عمق معدن گوهر درخشان است.
هوش مصنوعی: از نیکویی و لطافت خلق تو به نظر میرسد که غنچهای با نفس شیرینی باز شده، گویی ابر بهاری در دل خود گوهر و زیبایی خاصی دارد.
هوش مصنوعی: دهان ابن یمین به قدری پر از سخنهای ارزشمند و زیباست که مثل خنجری از زبانش بیرون میآید و مدح و ستایش تو را بیان میکند.
هوش مصنوعی: همیشه در دنیا، آنچه از قلم و شمشیر به وجود میآید، نشان از حقیقت و ارزش دارد. زمانی که به کسی آگاهی میدهی، مانند آن است که جواهراتی را در دل یک مکان نشان میدهی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تو راست لعل شکر بار و در میان گوهر
میان لعل چرا کرده ای نهان گوهر
به خنده چون لب یاقوت رنگ بگشائی
ز شرم زرد شود همچو زعفران گوهر
رخم چو زرد شد و از جزع دیده هر ساعت
[...]
ایا نموده ز یاقوت درفشان گوهر
بنکته لعل تو می بارد از زبان گوهر
ترش نشینی گیرد همه جهان تلخی
سخن بگویی گردد شکرفشان گوهر
دل مرا که بباران فیض تو زنده است
[...]
چو گشت در تتق چنبری نهان گوهر
بریخت کوکب دُرّی بر آسمان گوهر
نثار انجم رخشنده بر مجرّه ببین
چو جوهری که در آرد به ریسمان گوهر
چو لعبتی که کنندش نثار در دامن
[...]
ببین ز لعل خود و، جزع من روان گوهر!
بگو کدام به، این گوهر است و آن گوهر؟!
بسی چو حقه ی لعل تو لعل دیدم، لیک؛
نه بر کنار زمرد، نه در میان گوهر
شکفته داری بر شاخ نسترن لاله
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.