خبری سوی نگارم بخراسان که برد
قصه ذره بدرگاه خور آسان که برد
بسوی یوسف مصری که چو جانست عزیز
خبر سوخته کوره کنعان که برد
قصه من که تواند که بر او برخواند
ور بخواند ورقی چند بپایان که برد
یا از آن مهر که در جان من از جانانست
بهمان مهر و نشانی سوی جانان که برد
از سکندر خبر آنکه جگر تشنه بماند
بخضر برطرف چشمه حیوان که برد
ز آنکه در مرکز غم نقطه صفت ماند سخن
بمحیطی که بود منزل کیوان که برد
ناله بلبل دلسوخته در بند قفس
صبحدم موسم گل سوی گلستان که برد
این نه دردیست که پنهان بتوان داشتنش
ور ازین در گذرد راه به درمان که برد
بیتو آنرا که اقالیم جهان زندانست
چون شود شیفته دیوانه بزندان که برد
غم دلبندم و سودای جگرگوشه مرا
هست جائی که در آن راه با مکان که برد
قره العین من ای جان و جهان محمود
صبر را روز جدائی ز تو فرمان که برد
ساعتی نیست که یاد تو مرا همدم نیست
از تو خود نام فراموشی و نسیان که برد
گفت گردون چو مرا بار غمت بر جان دید
جز تو ای شیفته این بار فراوان که برد
بدعای من اگر چند زغم گریانم
رقم شادی از آن چهره خندان که برد
جز من و جز تو بدستوری دستور جهان
گوی فضل و هنر از اهل خراسان که برد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عاطفی و اندوه ناشی از جدایی و عشق میپردازد. شاعر از درد و رنجی که در پی دوری محبوب احساس میکند، سخن میگوید و با استفاده از تصاویر مختلف مانند خبر به خراسان، داستان یوسف و دیگر نمادهای عاشقانه، احساساتش را بیان میکند. او به یاد محبوب میافتد و میگوید که حتی در زندان عشق نیز نمیتواند از یاد او غافل شود. در نهایت، شاعر به ضرورت صبر در غم جدایی اشاره میکند و این که تنها یاد محبوبش او را تسلی میدهد.
هوش مصنوعی: پیامی از سوی معشوقم به خراسان فرستادند که داستان کوچکی را به درگاه خورشید با راحتی بردند.
هوش مصنوعی: به سمت یوسف مصری که جانش ارزشمند است، خبری در مورد آتش سوزی در کوره کنعان که او را برد.
هوش مصنوعی: داستان من را هر کس میتواند بخواند، اما حتی اگر چند ورق از آن را تا پایان بخواند، باز هم به تمام حقیقت این قصه پی نخواهد برد.
هوش مصنوعی: یا از آن محبت و عشق که در وجود من به خاطر محبوبم وجود دارد، لطفاً مرا به همان محبت و نشانهای که به سمت محبوبم میبرد، هدایت کن.
هوش مصنوعی: سکندر به خبر بیفتد که با وجود تشنگی، از گنجینهای معنوی بهرهمند شده و نیاز به آب حیات ندارد.
هوش مصنوعی: این بیت به معنای این است که در وسط غم و اندوه، فرد نمیتواند راحتی و آرامش را بیابد. او به یاد مکانی میافتد که در آن آرامش و خوشی وجود داشت، و به این فکر میکند که چگونه آنجا را از دست داده است. در حقیقت، به دنبال یادآوری لحظات خوش و دوری از غم است.
هوش مصنوعی: بلبل عاشق در قفس در صبح گاه به یاد بهار و زیبایی گلها ناله و زاری میکند و آرزوی رفتن به گلستان را دارد.
هوش مصنوعی: این درد نه به گونهای است که بتوان آن را پنهان کرد و اگر از آن عبور کنی، راهی به درمان نخواهی یافت.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که اگرچه دنیا به نوعی به زندانی تشبیه شده، افرادی وجود دارند که به زیباییها و جذابیتهای آن علاقهمند شده و به اصطلاح دیوانهوار به سوی آن جذب میشوند. به عبارت دیگر، انسانها گاهی اوقات با وجود محدودیتها و خفقانهایی که در زندگی وجود دارد، به چیزهایی که این محدودیتها را فراموش میکند و آنها را جذاب میسازد، دل میبندند.
هوش مصنوعی: غم و اندوه شیرین معشوقهام و خیال فرزند دلم در جایی وجود دارد که نمیدانم چطور باید به آنجا بروم.
هوش مصنوعی: ای محبوب من، تو بهترین و زیبایی از تمام عالم هستی. در روز جدایی از تو، خداوند به من دستور صبر را داد.
هوش مصنوعی: هرگز دمی نیست که یاد تو کنارم نباشد، تو حتی نام فراموشی و نسیان را هم از یاد بردهای.
هوش مصنوعی: وقتی گردونهی زمان بار غم تو را بر جان من دید، جز تو هیچکس را در این بار سنگین و طاقتفرسا ندید.
هوش مصنوعی: اگرچه به خاطر غم و درد خودم گریه میکنم، اما لبخند خوشحالی که بر روی چهره او میزنم، باعث شادیام میشود.
هوش مصنوعی: به جز من و تو هیچکس دیگری در دنیای دستور و زبان نیست که بتواند درباره فضیلت و هنر اهل خراسان سخن بگوید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یا رب از من خبری سوی خراسان که برد
قصه درد دل من سوی درمان که برد
سخن ذره که گوید بر خورشید فلک
ناله بلبل شیدا بگلستان که برد
کس ندانم که رساند بر جانان سخنم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.