شدی چون ز یزدان خبردار پس
اطاعت کن احکام او را و بس
ز یاد خدا هیچ غافل مشو
به جز راه حق هیچ راهی مرو
اعانت از اوجوی در کار خود
به هرکاری او رابکن یار خود
مددجو از اوکومددکار ماست
به هر حال درکارها یار ماست
بود اوخداوند وما بنده ایم
گنه کار ودرمانده شرمنده ایم
ولیکن زما گر گنهکاری است
از او بخشش وفضل و غفاری است
چو او را شدی بنده کن بندگی
که آسوده گردی ز شرمندگی
کند ازخدا هر که فرمانبری
بجوید زخیل ملک برتری
به فرمانبرش داده فرماندهی
بدو داده جان گیری وجان دهی
شد ایزد زتو گر زطاعت رضا
مطیعت شود هم قدر هم قضا
چو ابلیس ننمود فرمانبری
ملک بود وشدرانده از کافری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.