گنجور

 
بلند اقبال

به دهقانی افتدتو را کار اگر

وگر خواهی از کشته خودثمر

بکن سعی تا نگذرد وقت کار

هم ازوقت رو زودتر تخم کار

اگر کشت خواهی کنی سال نو

به تدبیر آن کشت امسال رو

نما زود کاری به قانون خویش

بکن کار از وعده خویش پیش

بکن با رعیت رعایت که او

کند کار را زود وبی گفتگو

ولی مالک ملک کس گرشود

خصوصا به شیراز ما خر شود

ز بس بار وصادر به اومی کشند

دو هفته نرفته است کش می کشند

شود شوشه ای از زر ار خوشه ای

نمی ماند از بهر اوتوشه ای

خصوصا دراستخر وخاصه به شول

که ملک من است وکسان را تیول

یکی می برد آب اورا به جبر

یکی غارتش میکندچون هژبر

ز من مالیاتش طلب می کنند

از این عدل عالم عجب می کنند