شدآن پری به جلوه و ناگاه روببست
دیوانه ام نمودوبه زنجیر موببست
بس گفتگوز نقطه موهوم داشتیم
بر ما به یک کلام ره گفتگو ببست
از زلف وچشم وخال وخط آنشوخ دلفریب
را دل مرا زد وازچارسو ببست
دور از توخواستم خورم از می پیاله ای
چون یخ فسرده گشت ومرا درگلو ببست
دل از خدا همی طلب افتتاح کرد
دی می فروش چون سر خم وسبو ببست
گفتا که یامفتح الابواب افتتح
بر روی ما گشای دری را که او ببست
شد چون بلنداقبال اقبال او بلند
بر روی دل هر آنکه در آرزو ببست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زلفت هزار دل به یکی تار مو ببست
راه هزار چارهگر از چار سو ببست
تا عاشقان به بوی نسیمش دهند جان
بگشود نافهایُّ و دَرِ آرزو ببست
شیدا از آن شدم که نگارم چو ماه نو
[...]
شیدا ز آن شدم که نگارم چو ماه نو
ابرو نمود و جلوه گری کرد و روببست
حافظ هر آنکه عشق نورزید ووصل خواست
احرامِ طوفِ کعبهٔ دل بی وضو ببست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.