پریشان در ازل کردی تو از گیسوی خود ما را
خم ازغم چون کمان کردی تو از ابروی خود ما را
به فردوس برین ما را دگر خواهش نمی آید
کنی همچون سگان گر پاسبان در کوی خود ما را
به مشک عنبر سارا دگر حاجت نمی افتد
معطر گر کنی از بوی مشکین موی خود ما را
دگر ما را نمی باشد تمنا هیچ بر کوثر
به جامی گر کنی سیراب از آب جوی خود ما را
نداریم آرزو دیگر به وصل حور و غلمانی
شبی سازی اگر همراز وهم زانوی خودما را
دل ما را زجا کندی به زور و قدرت بازو
تعالی الله چه ممنون کردی ازبازوی خود ما را
بلند اقبال از آن گشتم بحمدالله والمنه
که ره دادی ز روی فضل و احسان سوی خود مارا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.