نگرددماه نوطالع گر از رخ پرده برداری
نروید سرو در بستان به بستان گر گذار آری
توئی آن بت که دین بت پرستی را دهند از کف
اگر بینند رویت را برهمن های فرخاری
دگر از هند سوی فارس نارد کاروان شکر
تعالی الله ز شیرین لب ز بس قندوشکرباری
چه حاجت آنکه مشک آرنداز چین وختن دیگر
تو اندر چین زلف خویش از بس مشک تر داری
غم عشق تومی باشد گران باری به دوش من
مکن وامانده ام از درد هجر خودز سربازی
به دامان وصالت کی رسد دست من مسکین
به حال من کند رحمی ز فضل خود مگر باری
بلند اقبال شاید گردد آزاد از غم هجرت
کند گردون اگر شفقت کند طالع اگر یاری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بزن ای ترک آهو چشم آهو از سر تیری
که باغ و راغ و کوه و دشت پر ماهست و پرشعری
یکی چون خیمهٔ خاقان، دوم چون خرگه خاتون
سیم چون حجرهٔ قیصر، چهارم قبهٔ کسری
گل زرد و گل خیری و بید و باد شبگیری
[...]
فکندی بر گل از عنبر هزاران حلقه و چنبر
بزیر هر یک از عمدا یکی جادوستان کردی
گر از میدان شهوانی سوی ایوان عقل آیی
چو کیوان در زمان خود را به هفتم آسمان بینی
اگر شایسته کوی تو بودی پای من یکدم
سر گردون گردنده بزیر پای ما بودی
بمیر، ای دوست، پیش از مرگ، اگرمی زندگی خواهی
که ادریس از چنین مردن بهشتی گشت پیش از ما
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.