دیوانه ام ای شوخ پری وار توکردی
آشفته ام از طره طرار توکردی
من نقطه قطب وسط دایره بودم
سرگشته ام از عشق چو پرکار تو کردی
غارتگر دل ای مه طرار توگشتی
تاراج خرد ای بت عیار توکردی
و آن مصحف وتسبیح مرا ای بت ترسا
از زلف ورخ خودبت وزنار تو کردی
طالع چه خطا کرد وکواکب چه گنه داشت
تهمت به که بندیم همه کار توکردی
چون خواستی آزار دهدخار به گلچین
گل ساختی وهمدم اوخار تو کردی
نمرود که می بود که آتش کندودود
از بهر خلیل آتش وگلزار توکردی
از حق مگذر خود بده انصاف مگر نه
منصورکه شد بر زبر دار توکردی
اقبال من از عشق بلند است هم این را
از عشق رخ خویشتن ای یار توکردی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.