گنجور

 
بلند اقبال

عشق حیران درجمال احمداست

عقل مجنون از جلال احمد است

جنگ هفتاد ودوملت سر به سر

بر سر میم کمال احمد است

اینکه می گویند روح از دم بود

سر آن در میم ودال احمد است

آن بهشتی را که وصفش می کنند

شرحی از بزم وصال احمد است

هر چه گویی هر چه جویی هر چه هست

در وجود بی مثال احمد است

جبرئیل ار پر وبالی می زند

قدرتش از پر وبال احمد است

جان به ظلمات تنم مانند خضر

تشنه آب زلال احمد است

صورتی بی جسم گشتم چون خیال

در دلم از بس خیال احمد است

مهر ومه چون قنبرند اورا غلام

هر که همچون من بلال احمد است

معنی ایمان بگویم بندگی

هم به احمد هم به آل احمداست

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode