به که ما دیوانه از عشق پری روئی شویم
تا مگر زنجیری زنجیر گیسوئی شویم
دوزخ سوزان چو از بهر گنهکاران بود
همنشین باید به ترک آتشین خوئی شویم
ما که نتوانیم جان در بردن از چنگال مرگ
کشته آن خوشتر که ازشمشیر ابروئی شویم
چاک زد بر پهلوی ما خنجر مژگان یار
چاره جو ز آن لعل لب از نوشداروئی شویم
یارمیل بازی چوگان وگودارد دلا
پیش چوگان سر زلفش بیا گوئی شویم
گر شود دریا پر از می کی دهدما را کفاف
لیک مست از باده عشق تواز بوئی شویم
شاید از آشفتگی ما را شود حاصل نجات
چون بلنداقبال اگر آشفته از موئی شویم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و احساساتی است که انسان را به دیوانگی و شیدایی میکشاند. شاعر از عشق علیالخصوص به محبوبی زیباییاش سخن میگوید و آرزو دارد که در دنیای عشق گم شود. او بیان میکند که اگر در جهنم هم باشیم، عشق و خوی آتشین محبوب مانع از درد ما میشود. همچنین، او میگوید که مرگ بهتر است که جانش را در راه زیبایی محبوب فدای کند. شاعر در این ابیات به زیبایی و جذابیتهای محبوبش اشاره میکند و به لذتهای عشق و مستی ناشی از آن میپردازد. در نهایت، به این نکته اشاره دارد که شاید از آشفتهحالی و دیوانگیاش بتواند به نوعی نجات یابد، اگر به محبوب نزدیکتر شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.