یک یار وفادار دراین شهر ندیدیم
وز گلشن این دهر به جز خار نچیدیم
از سفره این بزم به جز زهر نخوردیم
وز ساغر این عیش به جز غم نچشیدیم
دل کندزما یار ودل از یار نکندیم
برید زما مهر وازاوما نبردیم
هرکس که ستم کرد به ما ناله نکردیم
دیدیم بدو پرده کس را ندردیدیم
تا دیده ما دید ندیدیم به جز دوست
جز قصه حسن رخش از کس نشنیدیم
ای یار چه کردیم که کندی پرما را
از بامتوبربام دگر کس نپریدیم
ز اقبال بلندی که به ما داده خداوند
جز بار بتان بار کسی را نکشیدیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.