گنجور

 
بلند اقبال

ما روز ازل عاشق رخسار توبودیم

آشفته تر از طره طرار تو بودیم

زآن پیش که زلف تو شوددام دل ما

از دانه خال توگرفتار تو بودیم

هستیم خبردار ز هر کار تو ای یار

شب تا به سحر در پس دیوار توبودیم

دانی به وجودآمده ایم ازعدم از چه

از بسکه همی طالب دیدار تو بودیم

حسن رخ تو شهره آفاق شد ازعشق

ما گرمی ورونق ده بازار توبودیم

منصور شد از عشق تو سردار سر دار

ای کاش که سردار سر دار تو بودیم

زآن پیش که روید نی وخیزد شکر از نی

شکر شکن از لعل شکربار تو بودیم

ما رانه تنی بود ونه جانی نه مزاجی

کز نرگس بیمار تو بیمار توبودیم

ما را که بهدهر این همه اقبال بلنداست

ز آنروست که گنجینه اسرار توبودیم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode