آن پری پابست گیسوی گره گیرم نمود
عاقبت دیوانه ام کرد وبه زنجیرم نمود
من نمی دادم بدودل نعلی از ابروی خویش
اندرآتش بردوسحری کردوتسخیری نمود
اینهمه چنین برجبین و چهرم از پیری مبین
درجوانی عشق روی اوچنین پیرم نمود
نیست از بسیاری عمر اینکه پشتم گشته خم
قد خمیده چون کمان آن قدچو تیرم نمود
اندر اول سر به سر هجرش مرا دیوانه کرد
واندر آخر وصل او آباد وتعمیرم نمود
گفتم آهوئی است چشم او چو دیدم مژه اش
مات گشتم درنظر چون چنگل شیرم نمود
چون بلند اقبال بودم درهمه قولی فصیح
وصف رویش اخرس وعاجز ز تقریرم نمود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.