گنجور

 
بلند اقبال

چو لاله دل ز داغم لکه دارد

بت من چون هوای مکه دارد

رخش از بوسه ام گر پر کلف شد

به رخ ماه فلک هم لکه دارد

منقش شد رخم از اشک چشمم

به مانند زری کوسکه دارد

به عمرم در سراغ یار و غافل

که دائم در دل من دکه دارد

نصیحت گوی را باما چکار است

زما ناید علاج ار حکه دارد

دوبینی از بلنداقبال دوراست

که دل با نازنینی یکه دارد

از آن روگشته هجر یار مهلک

که میزان حروف عکه دارد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode