غزل شمارهٔ ۹۶
سادگی باغیست طبع عافیتآهنگ را
وقف طاووسان رعناکنگل نیرنگ را
دل چوخونگرددبهار تازهرویی صیدتست
موج صهبا دام پروازست مرغ رنگ را
طبع ظالم را قوی سرمایه سازد دستگاه
سختی افزونترکند الماسگشتن سنگ را
ازکواکب چشم نتوان داشتفیض تربیت
ناتوان بینیست لازم دیدههای تنگ را
مانع جولان شوقم پای خوابآلود نیست
تار نتواند دهد افسردگی آهنگ را
خار شوق از پای مجنون غمت نتوانکشید
شیرکی خواهد جدا بیند ز ناخن چنگ را
با نسیم خندهٔگل غنچه از خود میرود
دل صداباشد شکستشیشههای رنگرا
میکند دل را غبار درد تعلیم خروش
طوطی مینای ما آیینه داند سنگ را
گر نداری طاقت از اظهار دعوی شرمدار
شوخی رفتار رسواییست پای لنگ را
زندگی در بندوقید رسمعادت مردن است
دست، دست تست، بشکن این طلسمننگ را
زآمد ورفت نفس آیینهٔ دل تیره شد
موج صیقل آبیاریکرد بیدل زنگ را
با دو بار کلیک بر روی هر واژه میتوانید معنای آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
شمارهگذاری ابیات | وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف) | شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | منبع اولیه: بیدل نشر نگاه | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
برای معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است اینجا کلیک کنید.
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. برای نوشتن حاشیه اینجا کلیک کنید.