جنون بینوایان هرکجا بختآزما گردد
به سر موی پریشان سایهٔ بال هماگردد
دمی بر دل اگر پیچیکدورتها صفاگردد
نبالد شورش از موجیکهگوهر آشناگردد
درشتی را نه آسانست با نرمی بدلکردن
دل کوه آب میگردد که سنگی مومیا گردد
به هرجا عقدهٔ دل وانگردد، سودن دستی
غبار دانه نتوان یافت گر این آسیا گردد
هوا بر برگ گل تمکین شبنم میکند حاصل
نگاه شوخ ما همکاش بر رویت حیاگردد
رم دیوانهٔ ما دستگاه حیرتی دارد
که هرجا گردبادی رنگ ریزد نقش پاگردد
مکن گردنفرازی تا نسازد دهر پامالت
که نی آخر به جرم سرکشیها بوریا گردد
رسایی نیست انداز پر تیر هوایی را
کسی تاکی ز غفلت درپی بال هما گردد
ز خاکم سجده هم کم نیست ای باد صبا رحمی
مبادا اوج جرأتگیرد و دست دعاگردد
تکلف برنمیدارد دماغ جام منصورم
سر عشاق هرجا گردد ازگردن جدا گردد
به خاموشی رساند معنی نازک سخنگو را
چو مو، ازکاسهٔ چینی ببالد، بیصدا گردد
چو اشک از بسکه صافافتاده مطلب بسملما را
محال است اینکه خون ما به رنگی آشنا گردد
طرب وحشی است ای غافل مده بیهوده آوازش
نگردیدهاست زینرنگ آنقدر از ماکه واگردد
کدورت میکشد طبع روانت بیدل از عزلت
به یکجا آب چون گردید ساکن بیصفا گردد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به مسائلی از جمله جنون، عشق و احساسات انسانی میپردازد. شاعر با استفاده از تصاویری شاعرانه از دلمشغولیهای روحی و ناپایداریهای زندگی سخن میگوید. او از تغییرات درونی و اثرات آن بر روابط و احساسات صحبت میکند و به نوعی از ناامیدی و کمرنگ شدن عشق و شور و شوق در زندگی ابراز تأسف میکند. همچنین، اشاره به طبیعت و محیط زیست میکند و به تزلزل انسان در برابر مشکلات و چالشها میپردازد. در نهایت، شاعر مخاطب را به تامل در پرهیز از خودخواهی و نگرش مثبت به زندگی دعوت میکند.
هوش مصنوعی: دیوانگی و ناامیدی مردم در هر کجا که شانس به آنها رو کند، باعث میشود که همانطور که پرهای درشتی به هم میپیچند، موهایشان هم در هم و بر هم شود.
هوش مصنوعی: اگر یک لحظه به دل آرامش بدهی، کدورتها و مشکلات رفع میشود و شور و شوقی که به وجود میآید، همانند موجی است که دریا را جلا میدهد و گوهرهای آشنا را پیدا میکند.
هوش مصنوعی: تبدیل کردن خصائل سخت به لطیف کار سادهای نیست. مانند این است که آب بتواند سنگ را نرم کند و به شکل موم درآورد.
هوش مصنوعی: هر جا که دل دچار کُند شدن و دلتنگی باشد، نمیتوان به سادگی از مشکلات و غمهای زندگی رهایی یافت، حتی اگر به نظر برسد که اوضاع بهتر شده است.
هوش مصنوعی: شبنم بر روی گل به آرامی نشسته و با لطافت و زیبایی خاصی خود را نشان میدهد، در حالی که کاش نگاههای بازیگوش ما نیز بتوانند بر روی تو تأثیر بگذارند و تو را شرمنده کنند.
هوش مصنوعی: دیوانهٔ ما ویژگی خاصی دارد که هر جا طوفانی ایجاد شود، آثار و نشانههای آن باقی میماند.
هوش مصنوعی: به خودت مغرور نشو، زیرا زندگی میتواند به سرعت تو را به زمین بزند و به عواقب اعمالت دچار کنی که مانند کاه در باد پراکنده شوی.
هوش مصنوعی: هیچ کس به اندازهای که باید، تیر پرواز را در فضا نمیفشارد، تا جایی که غفلت باعث شود نتواند به اوج پرواز برود.
هوش مصنوعی: من از خاک ساخته شدهام و به همین دلیل، سجده کردن بر من کم اهمیت نیست. ای باد صبا، رحمت کن و نگذار که اوج جرأت بگیرم و دستهایم به سوی دعا بلند شوند.
هوش مصنوعی: در این بیت به این موضوع اشاره میشود که من نیازی به تظاهر و خود را تحت فشار قرار دادن ندارم. همچنین، بیان میشود که عشق و محبوبیت، حتی اگر در جایی دیگر باشد، از من فاصله نمیگیرد و به نوعی از من جدا نمیشود. این بیان نشاندهنده عمق احساسات و وابستگی به عشق است.
هوش مصنوعی: معنی ظریف و لطیف کلام را میتوان به گونهای فهمید که مانند چیزی بسیار حساس و ظریف خاموش میشود. اگر ظرفی چینی را بالا ببریم و هیچ صدایی از آن نشنویم، نشاندهندهی این سکوت و آرامش است.
هوش مصنوعی: به دلیل این که اشکهایمان به اندازهای شفاف و زلال شدهاند، فهمیدن و درک کردن درد ما بسیار دشوار شده است. همچنین، خون ما هرگز نمیتواند به رنگی که برای آن آشنا است، درآید.
هوش مصنوعی: شادی و خوشحالی او غیرقابل کنترل است. ای غافل، بیجهت به صدایش توجه نکن، زیرا از این رنگ و بُعد بهقدری از ما فاصله گرفته که دیگر به ما برنمیگردد.
هوش مصنوعی: وقتی روح انسان از تنهایی و انزوا دور بماند و احساساتش ساکن و راکد شود، میتواند باعث کدورت و تاریکی در درونش شود، مانند آبی که در یک جا بماند و بیحیات و بیتحرک گردد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خوشا چشمی که با آن طاق ابرو آشنا گردد
کز این محراب هر حاجت که می خواهی روا گردد
در ایام خط از عاشق عنا نداری نمی آید
گدای شرمگین در پرده شب بی حیا گردد
دل بیگانه خوی من میانجی برنمی دارد
[...]
فضای دل خلاص از خار خار غم کجا گردد؟
ز چنگ خاربن، دامان صحرا کی رها گردد؟
طلب پیش کریمان، احتیاج سائلان باشد
چو کف از سیم وزر خالی شود، دست دعا گردد
ندارند از ته دل الفتی اهل جهان باهم
[...]
گمان دارم که در زیر فلک قحط فضا گردد
در این گلشن اگر یک غنچه امید وا گردد
نظر تنگی است این گردون که با وسعت نمیسازد
به تنگ آید دل گرمی اگر مطلب روا گردد
کمانداری است بیرحمی که زورش کس نمی داند
[...]
ز دنیا هر که شد لبریز عمرش بی بقا گردد
چو کشتی پر شود از آب گرداب فنا گردد
نوید وصل فارغ می کند از ناله عاشق را
جرس را چون گره از دل گشاید بی صدا گردد
نباشد خواب آسایش به گلشن چشم شبنم را
[...]
چو بیداد محبت بیش شد حاجت روا گردد
که دل را رخنه های سینه محراب دعا گردد
چو می از شیشهٔ واژون نگار ناز پروردم
گر آید سوی من از ناز در هر گام واگردد
غبار غم زبس داریم بر رو گرد برخیزد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.