ز ننگ منت راحت به مرگم کار میافتد
همهگر سایه افتد بر سرم دیوار میافتد
دماغ نازکی دارم حراجت پرور عشقم
اگر بر بویگل پا مینهم بر خار میافتد
جنون خودفروشی بسکه دارد گرمی دکان
ز هر جنس آتش دیگر درین بازار میافتد
متاعی جز سبکروحی ندارد کاروان من
همین رنگست اگر بر دوش شمعم بار میافتد
مزاج ناتوانان ایمن است از آفت امکان
اگر بر سنگ افتد سایه بیآزار میافتد
قضا ربطی دگر داده است با هم کفر و ایمان را
ز خود هم میرمد گر سبحه بیزنار میافتد
نخستین سعی روزی فکر روزی خوار میباشد
نگاه دانه پیش از ریشه بر منقار میافتد
نشاید نکتهسنجان را زبان در کام دزدیدن
نوا در سکته میرد چون گره در تار میافتد
مکن سوی فلک مژگان بلند ای شمع ناقصپی
که زیر پا سراپای تو با دستار میافتد
ز یک دم تهمت ایجاد رسوای قیامت شو
به دوش این بار چون برداشتی دشوار میافتد
قفای مردگان نامرده باید رفت درگورم
چه سازم خاک این ره بر سرم بسیار میافتد
دو روزی با غم و رنج حوادث صبر کن بیدل
جهان آخر چو اشک از دیدهات یکبار میافتد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان احساسات و اندیشههای عمیق خود میپردازد. او از ننگ و بیارتباطی با دنیا سخن میگوید و مرگ را راحتتر از تحمل این ذلت میداند. تصویرسازیهای او نشان میدهد که چگونه فشارها و سختیهای زندگی بر او تأثیر میگذارد. در عین حال، او به موضوع عشق و زیبایی نیز اشاره میکند و بیان میکند که عشق او همواره در خطر آسیبپذیری است.
شاعر به شرایط اجتماعی و فردی اشاره میکند و تأکید میکند که در جامعه، مسائل پیچیدهای وجود دارد که کفر و ایمان را مرتبط میسازد. او همچنین به فرصتهای نادر زندگی و تلاش برای معیشت اشاره میکند و خطرات ناشی از این تلاشها را یادآور میشود.
در نهایت، شاعر از غم و رنج زندگی میگوید و به صبر و شکیبایی در برابر دشواریها دعوت میکند، زیرا روزی دنیا به ناچار از دست انگشتان ما میافتد. این اشعار به عمق احساسات انسانی در برابر چالشهای حیات اشاره دارند.
هوش مصنوعی: هرچند به مرگم راحت است، اما شرم و ننگ ناشی از منت دیگران مرا عذاب میدهد. زمانی که سایهای بر سرم بیفتد، احساس میکنم تمام بار زندگی بر دوش من سنگینی میکند.
هوش مصنوعی: من بینی حساسی دارم که عشق من را پرورش میدهد. اگر بر روی گلها قدم بگذارم، به خاطر این حساسیت، پایم روی خارها میرود و درد میکشد.
هوش مصنوعی: دیوانگی از روی خودفروشی تا حدی رواج پیدا کرده که بازار به شدت گرم است و هر روز جنسهای جدید و مختلفی با صفات متفاوت وارد این بازار میشود.
هوش مصنوعی: کاروان من چیزی جز سبکی و آرامش در روح ندارد. اگر بر دوش من شمعی باشد، بار سنگین آن به دوش من خواهد افتاد.
هوش مصنوعی: طبع افرادی که قدرتی ندارند، از خطرات و مشکلات دور است. حتی اگر سایهای بیخطر بر سنگی بیفتد، به آن آسیبی نمیزند.
هوش مصنوعی: قضا (تقدیر) کارهای متفاوتی انجام داده و دیگر ایمان و کفر را به هم مرتبط کرده است. حتی خودِ قضا هم از این وضعیت بینصیب نیست و اگر تسبیح بدون کمربند بیفتد، این مسأله به وضوح نشاندهنده تغییر در اوضاع است.
هوش مصنوعی: در ابتدا، تلاش روزانه برای تأمین روزی به نظر میرسد که وابسته به فکر و اندیشه است. به همین دلیل، توجه به دانه و منابع اولیه قبل از اینکه منبع اصلی به وجود بیاید، بسیار مهم است.
هوش مصنوعی: نیکاندیشان نباید در سکوت، زیبایی کلام را از دیگران بربایند؛ زیرا اگر کلامی با دقت و تیزبینی بیان نشود، مانند گرهی است که در تار میافتد و خود را گم میکند.
هوش مصنوعی: ای شمع ناقصالخلقه، چشمهای بلندی به آسمان ندوخت! زیرا زیر پا، تمام وجود تو به همراه پوشش زیبایت، در معرض آسیب قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: اگر در یک لحظه تهمتی بزنید، ممکن است باعث رسوایی بزرگتری در روز قیامت شوید. وقتی که بار گناه را بر دوش خود حمل کنید، احساس سنگینی و دشواری آن شما را تحت فشار قرار میدهد.
هوش مصنوعی: مجبورم به پشت سر نگاه کنم و با مردگان همراه شوم، چون باید به قبر بروم. چه کار میتوانم بکنم؟ خاک این مسیر بارها بر سرم میافتد.
هوش مصنوعی: برای مدتی کوتاه با غم و مشکلات زندگی صبر کن، زیرا در نهایت، درد و اندوه مانند اشکی از چشمانت فرو خواهد ریخت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نه تنها، بر سر کوی تو ما را، کار، میافتد
که هر روی در آن منزل، ازین، صد بار میافتد
به بویت باد شبگیری، چنان مست است، در بستان
که چون زلفت ز مستی، بر گل و گلزار، میافتد
به خون مردم چشمم، شماتت کم کن، ای دشمن
[...]
ز جوش مغز هردم از سرم دستار میافتد
کف اندازد به ساحل بحر چون سرشار میافتد
به بیکاری برآوردم ز کار خود جهانی را
عجب سیری است چون دیوانه در بازار میافتد
جنون تا هست ناقص کوه و صحرا وسعتی دارد
[...]
شود چون جوهر آیینه پیدا، تار میافتد
نگردد روشناس آن کس که جوهردار میافتد
کند یغما نگاه ناتوان او توانایی
به بستر بوی گل، زان نرگس بیمار میافتد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.