شب که جوش حسرتی زان نرگس خودکام داشت
چشمهٔ آیینه موج روغن بادام داشت
یاد آن شوقیکه از بیطاقتیهای جنون
دل تپیدن نیز در راهت شمار گام داشت
پختگی در پردهٔ رنگ خزانی بوده است
میوه هم در فکر سرسبزی خیالی خام داشت
باد دامانت غبارم را پریشان کرد و رفت
سرمهای در گوشهٔ چشم عدم آرام داشت
مصرع آه من از لعل تو پر بیبهره ماند
باب تحسین گر نبود اهلیت دشنام داشت
از سراغ رفتگان جز گفتگو آثار نیست
شخص هستی در نگین بینشانی نام داشت
چشم وا کردیم و آگاه از فنای خود شدیم
چون شرر آغاز ما آیینهٔ انجام داشت
عالمی را صید الفت کرد رنگِ عجز من
در شکست خویشتن مشت غبارم دام داشت
عیشها کردیم تا بر باد رفت اجزای ما
خانهٔ ما بعد ویرانی هوای بام داشت
ناله را روزی که اوج اعتبار نشئه بود
چونجرس بیدل بهجای باده دل در جام داشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تصویر کشیدن احساسات ناب و پیچیده انسانی میپردازد. شاعر حسرت و آرزوی خود را نسبت به عشق و زیبایی بیان میکند. او از یادآوری شوق و دلتپیدگیهای عاشقانه صحبت میکند و از پختگی زندگی، میوههای فکری خام و تأثیراتی که عشق بر او گذاشته، میگوید. شاعر به احساس تنهایی و فقدان در زندگی اشاره میکند و مینویسد که در جستجوی رفتگان تنها نشانههایی از گفتگو باقی مانده است. در نهایت، او به فنا و زوال هستی خود و گذر زمان میپردازد و احساسهای تلخ و شیرین زندگی را در تضاد با یکدیگر قرار میدهد.
هوش مصنوعی: در شب، وقتی که به یاد نرگس محبوبش حسرت میخورد، چشمهای مانند آینه، صورتی نرم و لطیف داشت که به خاطر بادام، خاصیتی دلپذیر و زیبا پیدا کرده بود.
هوش مصنوعی: به یاد آن شور و شوقی که به خاطر بیقراری و دیوانگی، قلبم نیز در مسیر تو، شمارش قدمها را داشت.
هوش مصنوعی: میوهای که به نظر میرسد در دورهای خوب و سرسبز رشد کرده، در واقع در سایهٔ رنگهای پاییزی به بلوغ رسیده است و دارای تخیلات بیپایهای از سرسبزی و جوانی بوده است.
هوش مصنوعی: باد به گوشههای دامنت غبار من را به هم ریخت و رفت؛ و در گوشهٔ چشم عدم، سرمهای آرامش داشت.
هوش مصنوعی: نارضایتی من از زیبایی تو به حدی است که اگر نبود همین تحسین، میتوانستم به راحتی تو را سرزنش کنم.
هوش مصنوعی: از یاد رفتگان هیچ نشانی جز گفتن و صحبت کردن باقی نمانده است. وجود شخصی که در اینجا صحبت میشود به مانند نگینی است که در جایی نامشخص قرار دارد.
هوش مصنوعی: زمانی که چشمانمان را باز کردیم و به حقیقت زوال خود پی بردیم، متوجه شدیم که آغاز زندگیمان مانند شعلهای است که در آینهی سرنوشتمان، پایان آن را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: شخصی به واسطهی تغییر حالت و ناتوانی من در مواجهه با خودم، اسیر محبت و دوستیام شد. همچنین، احساس ضعف من بهنوعی برای او دام و تلهای شده است.
هوش مصنوعی: ما لحظههای خوشی را گذراندیم، اما در نهایت همه چیز از بین رفت و حالا که خانهمان خراب شده، دیگر هیچ چیز از آن باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: در روزهایی که اوج شادی و سرمستی بود، ناله را مانند صدای زنگ در میان باده دل در جایگاه خود قرار داشتم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا نظر بر شوخی من نرگس خودکام داشت
چشمهٔ آیینه موج روغن بادام داشت
باد دامانت غبارم را پریشانکرد و رفت
سرمهام درگوشهٔ چشم عدم آرام داشت
عالمی را صید الفت کرد رنگ عجز من
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.