دیدهٔ حیرت نگاهان را به مژگان کار نیست
خانهٔ آیینه در بندِ در و دیوار نیست
انقیادِ دورِ گردون برنتابد همّتم
همچو مرکز حلقهٔ گوشم خطِ پرگار نیست
ناتوانی سرمه در کارِ ضعیفان میکند
رنگِ گل را در شکستِ خود لبِ اظهار نیست
میکشد بیمغز، رنج از دستگاهِ اعتبار
جز خم و پیچ از بزرگی حاصلِ دستار نیست
فارغ است از دود تا شد شعله خاکسترنشین
بر نمدپوشان غبارِ تهمتِ زنّار نیست
سایه اینجا پرتو خورشید دارد در بغل
زنگ هم چون خلوتِ آیینه بیدیدار نیست
سدِِّ راهِ کس مبادا دورباشِ امتیاز
هر دو عالم خلوتِ یار است و ما را بار نیست
از اثرهای نفس چون صبح بویی بردهایم
بیش ازین آیینهٔ ما قابلِ زنگار نیست
غنچهٔ دل چون حباب از خامشی دارد ثبات
خامهٔ ما را به جز پاسِ نفس دیوار نیست
گر ز دنیا بگذریم افسونِ عُقبا حایل است
منزلی تا هست باقی، راهِ ما هموار نیست
دیدهها باز است اما خواب میبینیم و بس
تا مژه بر هم نیاید هیچکس بیدار نیست
بسکه مردم دامنِ احسان ز هم واچیدهاند
بیدل از خسّت کسی را سایهٔ دیوار نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این متن به نکات فلسفی و اجتماعی میپردازد و به درد و رنج انسانها اشاره میکند. او به بیفایده بودن تکیه بر ظواهر و مادیات اشاره میکند و تأکید میکند که بسیاری از مردم در خواب و غفلتند و از واقعیتها بیخبرند. همچنین به تضادها و نابرابریهای زندگی اشاره میکند و میگوید که در جهان، احساسات و روابط انسانی را نمیتوان با ظواهر فریبنده قضاوت کرد. در نهایت، شاعر اهمیت آگاهی و بیداری را یادآور میشود و میگوید که باید از خواب غفلت بیدار شد تا از حقیقت زندگی باخبر شویم.
هوش مصنوعی: چشمان پر از حیرت و شگفتی نیازی به مژههای زیبا ندارند، زیرا در و دیوار خانهی آیینهای که در آن زندگی میکنیم، ما را محصور نکردهاند.
هوش مصنوعی: دنیا و حوادث آن نمیتوانند بر من تسلط یابند؛ زیرا ارادهام مانند مرکز یک دایره است که هیچ چیز نمیتواند آن را تغییر دهد. من در واقع مانند نقطهای میمانم که پیرامونش تغییرات رخ میدهد، اما خودم ثابت و پابرجا هستم.
هوش مصنوعی: سرمه، که نماد ناتوانی است، نمیتواند چهرهی ضعیفان را زیبا کند و در عوض، رنگ گلها را در ناکامیاش نشان میدهد، اما هیچ گاه نمیتواند احساس خود را ابراز کند.
هوش مصنوعی: بیمغز، با رنج و زحمت از سیستم اعتبار میزند، و تنها اثر بزرگی در انتها، حالت خمیدگی و پیچیدگی دستار است.
هوش مصنوعی: دود از بین رفته و شعلهای که بر روی خاکستر نشسته، دیگر خبری از غبار تهمت و اتهام نیست. انسانهای فاقد گناه دیگر از اتهامات دور شدهاند.
هوش مصنوعی: سایهای که اینجا وجود دارد، نوری شبیه نور خورشید را در خود دارد. مانند جایی که در آینه خلوت است و هیچ کس را نمیبیند.
هوش مصنوعی: هرگز نباید مانع راه کسی باشی، زیرا برتری و ارزش واقعی در نزد حقتعالی وجود دارد. در این دنیا، فضای خلوت و نزدیکی به معشوق برای ما اهمیت دارد و ما آنها را بر هر چیزی مقدم میدانیم.
هوش مصنوعی: ما از تأثیرات نفس خود مانند بوی صبح چیزی دریافت کردهایم و دیگر آیینهمان قابل آلوده شدن نیست.
هوش مصنوعی: دل مانند حبابی از سکوت و آرامش ساخته شده است و تنها چیزی که میتواند قلممان را ثابت نگه دارد، دیواری است که جز از نفس و روح ما تشکیل نمیشود.
هوش مصنوعی: اگر از دنیا بگذریم، جاذبه و زیباییهای آخرت وجود دارد که ما را جذب میکند، اما تا زمانی که زندگی ادامه دارد، مسیر ما هموار نیست و دشواریها و چالشهایی در پیش داریم.
هوش مصنوعی: چشمهایمان باز است، اما فقط در خواب به سر میبریم و تا زمانی که پلکهایمان بسته نشود، هیچکس بیدار نمیشود.
هوش مصنوعی: بیدل میگوید، مردم به قدری از احسان و نیکوکاری دوری کردهاند و دست از کمک به یکدیگر برداشتهاند که حتی کسی سایهای برای کمک و پشتیبانی پیدا نمیکند. در واقع، در جامعهای که افراد از یکدیگر فاصله میگیرند و دست به کارهای نیک نمیزنند، هیچکس به فکر دیگری نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اندرین گیتی به فضل و رادی او را یار نیست
جز کریمی و عطا بخشیدن او را کار نیست
تیز بازاری همی بینم سخا را نزد او
اینت بازاری که در گیتی چنین بازار نیست
از پی نام بلند و از پی جاه عریض
[...]
جز جفا با اهل دانش مر فلک را کار نیست
زانکه دانا را سوی نادان بسی مقدار نیست
بد به سوی بد گراید نیک با نیک آرمد
این مر آن را جفت نی و آن مر این را یار نیست
مرد دانا بدرشید و چرخ نادان بد کنش
[...]
روز محشر عاشقان را با قیامت کار نیست
کار عاشق جز تماشای و صال یار نیست
از سر کویش اگر سوی بهشتم می برند
پای ننهم که در آنجا وعدهٔ دیدار نیست
روز کوشیدن چو تیغت شیر جان او بار نیست
روز بخشیدن چو کفت ابر گوهر بار نیست
نابریده تیغ تو روز وغا پولاد نیست
نابسوده کف تو روز عطا دینار نیست
در خور گفتار هرکس مر ترا گفتار نیست
[...]
ذوالجلال است آن که در وصف جلالش بار نیست
هرچه خواهد آن کند کاری برو دشوار نیست
ملک او را ابتدا و انتها و عزل نیست
ذات او را آفت و کیفیت و مقدار نیست
آن خداوندی که هست او بینیاز از بندگان
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.