گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
بیدل دهلوی

نسیم‌گل به خموشی ترانه‌پرداز است

که موج رنگ‌گل این چمن رگ ساز است

چگونه بلبل ما بال عیش بگشاید

که سایهٔ‌گل این باغ چنگل باز است

کجا رویم‌ که سرمنزلی به دست آریم

چو خط دایره انجام‌ ما هم آغاز است

نهفه نیست پی کاروان حسرت ما

شکستن جرس رنگ سخت غماز است

هزار زخم نمایان به سینه می‌دزدد

دلی که شانه‌کش زلف شاهد راز است

مخور فریب که حیرت دلیل آگاهیست

زچشم آینه تا جلوه صد نگه ‌تاز است

چمن ز وصل توام مژده میدهد امروز

بهار تا سر کوی تو یک گل‌انداز است

چرا ز جوهر آیینه می‌رمد عکست

که شمع را پر پروانه بستر ناز است

نگاه شوقم و خون می‌خورم به پردهٔ شرم

وگرنه‌نه فلک امروز یک در باز است

خروش طالع شورم جهان گرفت‌‌ اما

چه دل گشایدم از نغمه‌ای که ناساز است

فسردگی نشود دام وحشت رنگم

شکسته‌بالی این مرغ ساز پرواز است

کد‌ور‌ت از دل ما برد خط او بیدل

برای آینهٔ ما غبار پرواز است

 
 
 
وحشی بافقی

خوش است بزم ولی پر ز خائن راز است

سخن به رمز بگویم که غیر، غماز است

که بر خزانهٔ این رازهای پنهان زد؟

که قفل تافته افتاده است و در باز است

به اعتماد کس ای غنچه راز دل مگشای

[...]

بیدل دهلوی

ز شور حیرت من گوش‌ عالمی باز است

نگه به پردهٔ چشمم هجوم آواز است

درین طربکده شوق ذره تا خورشید

به هرچه می‌نگری با نگاه‌گلباز است

به مرگ، حسرت دیدار، ‌کم نمی‌گردد

[...]

آذر بیگدلی

ز خود روم، چو پرو بال هستیم باز است

که تنگنای دو عالم چه جای پرواز است؟!

بانتظار تو خود کرده ام، چنانکه ز راه

رسیده ای و همان چشم حسرتم باز است

بکوی او همه شب تا بروز مینالم

[...]

اقبال لاهوری

بیا که بلبل شوریده نغمه پرداز است

عروس لاله سراپا کرشمه و ناز است

نوا ز پردهٔ غیب است ای مقام شناس

نه از گلوی غزل خوان نه از رگ ساز است

کسی که زخمه رساند به تار ساز حیات

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه