گنجور

 
وحشی بافقی

خوش است بزم ولی پر ز خائن راز است

سخن به رمز بگویم که غیر، غماز است

که بر خزانهٔ این رازهای پنهان زد؟

که قفل تافته افتاده است و در باز است

به اعتماد کس ای غنچه راز دل مگشای

که بلبل تو به زاغ و زغن هم آواز است

نه زخم ماست همین از کمان دشمن و بس

که دوست نیز کمان ساز و ناوک انداز است

زمان قهقههٔ کبک ، خوش دراز کشید

مجال گریهٔ خونین و چنگل باز است

حذر ز وحشت این آستانه کن وحشی

غبار بال بر افشان که وقت پرواز است

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل ۴۰ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
بیدل دهلوی

نسیم‌گل به خموشی ترانه‌پرداز است

که موج رنگ‌گل این چمن رگ ساز است

چگونه بلبل ما بال عیش بگشاید

که سایهٔ‌گل این باغ چنگل باز است

کجا رویم‌ که سرمنزلی به دست آریم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از بیدل دهلوی
آذر بیگدلی

ز خود روم، چو پرو بال هستیم باز است

که تنگنای دو عالم چه جای پرواز است؟!

بانتظار تو خود کرده ام، چنانکه ز راه

رسیده ای و همان چشم حسرتم باز است

بکوی او همه شب تا بروز مینالم

[...]

اقبال لاهوری

بیا که بلبل شوریده نغمه پرداز است

عروس لاله سراپا کرشمه و ناز است

نوا ز پردهٔ غیب است ای مقام شناس

نه از گلوی غزل خوان نه از رگ ساز است

کسی که زخمه رساند به تار ساز حیات

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه