خوش است بزم ولی پر ز خائن راز است
سخن به رمز بگویم که غیر، غماز است
که بر خزانهٔ این رازهای پنهان زد؟
که قفل تافته افتاده است و در باز است
به اعتماد کس ای غنچه راز دل مگشای
که بلبل تو به زاغ و زغن هم آواز است
نه زخم ماست همین از کمان دشمن و بس
که دوست نیز کمان ساز و ناوک انداز است
زمان قهقههٔ کبک ، خوش دراز کشید
مجال گریهٔ خونین و چنگل باز است
حذر ز وحشت این آستانه کن وحشی
غبار بال بر افشان که وقت پرواز است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و پیچیدگی احساسات انسانی و رازهای پنهان اشاره میکند. شاعر بزم و خوشی را توصیف میکند، اما هشدار میدهد که این خوشی ممکن است ساختگی باشد و افراد خیانتکار در آن حضور دارند. او از زبان رمزآلود استفاده میکند تا رازهای دلش را بیان کند که ممکن است به دست دیگران بیفتد. همچنین به عدم اعتماد به دیگران تأکید میکند و یادآوری میکند که حتی دوستان نیز ممکن است به دشمنی تبدیل شوند. در نهایت، شاعر به لزوم احتیاط در همنشینی با دیگران و آماده شدن برای پرواز به سمتی بهتر اشاره میکند.
هوش مصنوعی: مجالس خوش هستند، اما پر از خیانت و خطر هستند. بنابراین، بهتر است که حرفهایم را به صورت رمز و اشاره بزنم تا دیگران نفهمند.
هوش مصنوعی: چه کسی به این گنجینهٔ اسرار پنهان دسترسی پیدا کرده است؟ قفلی که بهخوبی بسته شده بود، حالا باز است.
هوش مصنوعی: به کسی که به او اعتماد نداری، راز دل خود را نگو، زیرا ممکن است او در میان افرادی باشد که با بدی و حسادت تو را هدف قرار دهند.
هوش مصنوعی: زخم ما تنها به خاطر کمان دشمن نیست، بلکه این آسیبها از جانب دوستی هم میآید که خود میتواند تیر و کمان بسازد و به ما آسیب برساند.
هوش مصنوعی: زمان شادی و شادابی کبک فرارسیده است و فرصت برای گریه و ناراحتی بسیار طولانی شده است. این زمان، به مانند یک چنگ باز شده، امکان ابراز احساسات را فراهم میآورد.
هوش مصنوعی: از ترس و نگرانی این مکان دوری کن، ای وحشی! بالهایت را پخش کن، چون زمان پرواز فرا رسیده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
نسیمگل به خموشی ترانهپرداز است
که موج رنگگل این چمن رگ ساز است
چگونه بلبل ما بال عیش بگشاید
که سایهٔگل این باغ چنگل باز است
کجا رویم که سرمنزلی به دست آریم
[...]
ز خود روم، چو پرو بال هستیم باز است
که تنگنای دو عالم چه جای پرواز است؟!
بانتظار تو خود کرده ام، چنانکه ز راه
رسیده ای و همان چشم حسرتم باز است
بکوی او همه شب تا بروز مینالم
[...]
بیا که بلبل شوریده نغمه پرداز است
عروس لاله سراپا کرشمه و ناز است
نوا ز پردهٔ غیب است ای مقام شناس
نه از گلوی غزل خوان نه از رگ ساز است
کسی که زخمه رساند به تار ساز حیات
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.