وحشت مدعا جنون ثمر است
ناله بالفشانده ی اثر است
سوختن نشئهٔ طراوت ماست
شمع از داغ خویش گل به سر است
شب عشرت غنیمت غفلت
مژه گر باز میکنی سحر است
سنگ در دامن امید مبند
فرصت آیینهداری شرر است
ساز نومیدی اختیاری نیست
خامشی نالهٔ شکست پر است
نتوان خجلت مراد کشید
ای خوش آن ئالهای که بیاثر است
اشک گر دام مدعا طلبیست
چشم ما از قماشگریه تر است
وضع این بحر سخت بیپرواست
ورنه هر قطره قابل گهر است
سایه تا خاک پُر تفاوت نیست
از بقا تا فنا همین قدر است
درد کامل دلیل آزادیست
تا نفس ناله نیست در جگر است
همچو آیینه بسکه دلتنگیم
خانهٔ ما بروننشین در است
بیدل از کلفت شکست منال
بزم هستی دکان شیشهگر است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و درونی میپردازد. شاعر از وحشت ناشی از جنون و تاثیرات آن بر زندگی صحبت میکند. سوختن و داغی که در دل دارد، به نوعی نماد جدایی و غم است. شب را فرصتی برای خوشی و غفلت میداند، اما از خطر غفلت نیز هشدار میدهد. امید و ناامیدی را در هم میآمیزد و نالهای که از شکست در دل دارد را نمیتواند پنهان کند. او به تفاوت بین بقا و فنا اشاره میکند و درد را نشانهای از آزادی میداند. در نهایت، به دلتنگی و احساس شکست خود اشاره کرده و به سختیهای زندگی و fragility آن تاکید میکند.
هوش مصنوعی: وحشت و دلواپسی به خودی خود نشاندهنده جنون است و نالهای که از دل برخاسته، نشانهای از تأثیرات عمیق است.
هوش مصنوعی: سوختن ما بر اثر شوق و تازگیامان است؛ مانند شمع که به خاطر گرمای خود، گل را به سر میپروراند.
هوش مصنوعی: در شب خوشی و لذت، از غفلت غنیمت استفاده کن؛ اگر چشمانت را باز کنی، صبح به سر آمده است.
هوش مصنوعی: به امید خود، سنگینی نکن؛ چرا که فرصت روشنی همانند آینهای برای درخشش و شکوه است.
هوش مصنوعی: انتخاب ناامیدی به دست انسان نیست، چون سکوت نیز پر از صدای زخمها و شکستهاست.
هوش مصنوعی: نمیشود که خجالت چیزی را از دل خرد برداشت، خوشا به حال آن آوازهای که تأثیری ندارد.
هوش مصنوعی: اگر اشک تو نشانهای برای رسیدن به خواستهات باشد، باید بگویم که چشم ما از خود گریه، بیشتر احساساتی و درگیر است.
هوش مصنوعی: وضعیت این دریا به گونهای است که هیچ ترسی ندارد؛ اما اگر دقت کنیم، هر قطره آن میتواند ارزشمند باشد.
هوش مصنوعی: سایه و خاک هیچ تفاوتی ندارند، همانطور که میان ادامه حیات و مرگ فاصلهای نیست.
هوش مصنوعی: درد تمام، سبب رهایی است چرا که تا زمانی که غم و اندوه در دل وجود دارد، فریاد و نالهای شنیده نمیشود.
هوش مصنوعی: ما به اندازهای دلتنگ هستیم که خانهیمان به طور کامل شبیه یک آیینه شده است؛ به طوری که انگار درِ خانهامان بر روی دنیای بیرونی باز است.
هوش مصنوعی: از ناراحتی و درد شکست خورده، غمگین نباش. زندگی مانند مغازهای است که شیشهگر در آن کار میکند؛ شکستهها نیز میتوانند به زیبایی تازهای تبدیل شوند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر چه خواهیکنیکه حکم تراست
زآنکه حکمت ورای چون و چراست
تا زمین زیر گنبد خضراست
بی جهانیان جهان نیاید راست
طفل اشکم مدام در نظر است
چه توان کرد؟ پارهٔ جگر است
میرود یار و مدعی از پی
خوب و زشت زمانه در گذر است
نیکویی کن شها که در عالم
نام شاهان به نیکویی سمر است
یک صحیفه ز نام نیک ترا
بهتر از صد خزانه گهر است
هیچ نعمت چو زندگانی نیست
به خوشی نزد هر که جا نور است
منم آن کسی که زندگانی من
بی تو از روز مرگ تلخ تر است
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.