گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
بیدل دهلوی

حریف مشرب قمری نه‌ا‌ی طاووسی نازی

کف خاکستری یا شوخی پرواز گلبازی

نفس عشرت فریبست اینقدر هنگامهٔ ما را

نوای حیرتم آنهم به بند تار بی‌سازی

سرت راه‌ گریبان وانکرد از بی‌تمیزیها

وگرنه بر تامل سنگ هم دارد در بازی

به این سامان ندانم صید نیرنگ ‌که خواهم شد

که چون طاووس در بالم چراغان‌کرده پروازی

نفس دزدیده در دل شور سودای دگر دارم

چو شمع‌ کشته روشن‌کرده‌ام هنگامهٔ رازی

غبارم در عدم هم‌ گر هوایی دارد این دارد

که برگرد سر او گردم و بر خودکنم نازی

اگر ساحل شوم آوارهٔ یک گوهر آرامم

به توفان می‌گریزم تاکنم با عافیت سازی

ندانم ماجرای‌کاف و نون‌کی منقطع‌گردد

درین کهسار عمری شد که پیچیده‌ست آوازی

مگو از ابتدای من‌، مپرس از انتهای من

نگاهی بود خون‌گشتن چه انجامی چه آغازی

به جایی می‌رسی بیدل مباش از جستجو غافل

دری ازآشیان تا وا شود یک چند پروازی

 
 
 

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه

ابوسعید ابوالخیر

ایا بر جان ما ماهر چو بر شطرنج اهوازی

چو ما را شاه مات آید ترا سپری شود بازی

فرخی سیستانی

امیر عالم عادل نبیره خسرو غازی

جلال دولت عالی امین ملت تازی

ملک بو احمد محمود زیبای سرافرازی

شهنشاهی که روز جنگ با شیران کند بازی

ایا شاه جهانداری که فردی و بی انبازی

[...]

ناصرخسرو

جهان بازی گری داند مکن با این جهان بازی

که در مانی به دام او اگرچه تیز پر بازی

برآوردم چو کاخی خوب و اکنون می‌فرود آرد

برآورده فرود آری نباشد کار جز بازی

چه باشد بازی آن باشد که ناید هیچ حاصل زو

[...]

امیر معزی

جلال امت مختار و تاج ملت تازی

کزو باشد بزرگان را بزرگی و سرافرازی

محمد بن منور

آیا بر جان ما ماهر چو بر شطرنج اهوازی

چو ما را شاه مات آید ترا سپری شود بازی