به یمن سبقت جهد از هزار قافله گیری
به رنگ موج گهر گر پی یک آبله گیری
به علم و فن تک وتاز نفس چه فایده دارد
جز اینقدرکه عدم تا وجود فاصله گیری
حیا خوشست ز برگ عدم به فرصت هستی
به یک قدم سفر آخر چه زاد و راحله گیری
به محفلی که بود دور جام و جلوهٔ ساقی
چو زاهد از چه هوس کنج خلوت و چلهگیری
فتاده خلق مقیّد به دامگاه تعیَّن
تو هم اسیر خودی عبرت از چه سلسله گیری
ز فکر مدحت ابنای روزگار حذر کن
که بدتر از لگدست آنچه زبن خران صله گیری
دلت بهکینه مینباز تا فساد نزاید
چه مردی استکه بار زنان حامله گیری
نشسته هر نفس آمادهٔ هزار شکایت
گرفتن در لب به که دامن گله گیری
ز موج کف به گهر ختم کن تردد دنیا
سزد که یکدلی از روزگار ده دله گیری
صفای آینهٔ دل گشاد کام نهنگست
فرو بری دو جهان گر عیار حوصله گیری
قضا چه صور دمیدهست در مزاج تو بیدل
که از نفس زدنی کوه را به زلزله گیری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.