در پردهٔ هر رنگ کمین کرده شکستی
داده است قضا کارگه شیشه به مستی
بر نقش خیال تو و من بسته شکستی
از هر دو جهان آن طرف آینه بستی
عمریست بهار دل فردوس خیال است
گل تخت چمن بارگه غنچه نشستی
خجلتکش نومیدیام از هستی موهوم
کو آنقدرم رنگ که آرد به شکستی
فطرت چقدر گل کند از پیکر خاکی
کردند بلند آتشم از خانهٔ پستی
هر چند که اقبال کلاهم به فلک سود
بیخاک شدن نقش مرا نیست نشستی
کاری دگر است آنچه دلش حاصل جهد است
این مزد مدان وعدهٔ هر آبله دستی
از معبد نیرنگ مگویید و مپرسید
ماییم همان سایهٔ خورشید پرستی
گل کن به نم جبهه غباری که نداری
درکشور اوهام چه بندی و چه بستی
هشدار که در عرصهٔ همت نتوان یافت
چون سعی گذشتن ز نشان صافی شستی
بیدل اثر سعی ندامت اگر این است
آتش به دو عالم فکن از سودن دستی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به موضوعاتی مانند عشق، خیال، و تضاد بین واقعیت و آرزوها میپردازد. او بیان میکند که در هر رنگ و طرح، نشانههایی از شکست وجود دارد و شاید این شکست ناشی از سرنوشت باشد. خیال و تصویر او و معشوقش به هم پیوستهاند و در جهانی دیگر به هم وصل هستند. شاعر از ناامیدی و خجلت احساس میکند و به دنبال رنگ و زیبایی است که بتواند شکافهایش را پر کند. او به سرنوشت و تقدیر خود اشاره میکند و اینکه علیرغم تلاشها، آثاری از ناپایداری و جدایی در زندگیاش وجود دارد. او معتقد است که نتیجه واقعی تلاش درک درستی از زندگی و خودآگاهی است و از نیرنگها و فریبها دوری میکند. در نهایت، شاعر هشدار میدهد که تلاشهای واقعی و خالصانه قابل مشاهده است و نباید به ظواهر فریبنده توجه کرد.
هوش مصنوعی: در پس هر رنگ و تصویری، تقدیر و سرنوشت بهطور پنهانی در حال کار است و بهنوعی باعث شکستن و شکست میشود. مانند اینکه در کارگاه شیشهگری، خمر و مستی نیز وجود دارد.
هوش مصنوعی: تخیل تو و من بر روی هم تأثیر گذاشته و شکاف و فاصلهای بین دو جهان ایجاد کرده است. در آن سوی آینه، ماهیت این فاصله را پنهان کردهای.
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که بهار دل به عنوان آرزوی بهشت در ذهن من میدرخشد و گلی که در چمن نشسته، نمادی از غنچهایست که در انتظار شکوفایی است.
هوش مصنوعی: حس ناامیدی من از وجودی که در واقعیت نیست، باعث شرم و خجالت من میشود. آنقدر درونم رنگ و بویی دارد که میتواند مرا به دستایی برساند و بشکند.
هوش مصنوعی: فطرت و ذات انسان چقدر میتواند از جسم خاکیاش شکوفا شود. با این حال، آتش وجودم را از پایینترین مرتبهها به اوج میکشاند.
هوش مصنوعی: با این که شانس و اقبال به من روی خوش نشان ندادهاند و به زمین وابسته نیستم، نقش و اثر من در این جهان پایدار نخواهد ماند.
هوش مصنوعی: آنچه که دل به دنبال آن است، زحمت و تلاش خاصی میطلبد و این دستآوردها را نمیتوان با یک پاداش ساده یا ناچیز، کم ارزش کرد.
هوش مصنوعی: از مکان نیرنگ و فریب حرف نزنید و نپرسید، ما همان سایههایی هستیم که از پرستش خورشید شکل گرفتهایم.
هوش مصنوعی: گلی را که در جبههاش غبار نشسته، با نم تازه کن، زیرا در دنیای خیالات، نه بندی وجود دارد و نه چیزی را میتوان بست.
هوش مصنوعی: به خودت بیا و آگاه باش که در مسیر تلاش و کوشش، نمیتوان به آسانی از نشانهها و راههای واضح عبور کرد. اگر به سعی و تلاشی که کردهای، توجه نکنی، ممکن است از هدف اصلی دور شوی.
هوش مصنوعی: اگر تلاش برای پشیمانی چنین نتیجهای دارد، پس بهتر است آتش را در هر دو جهان بر افروزم و دست از نیکی بردارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صاحب خبران دارم آنجا که تو هستی
یا جمله مرا هستی یا عهد شکستی
یک دم زدن از حال تو غافل نیم ای دوست
صاحب خبران دارم آنجا که تو هستی
دیوی است جهان ای دل و تو دیوپرستی
از دامگهش گر بجهی جستی و رستی
چت بود که چون دیو بدین دامگهی چت
از خاکی از آنست ترا میل به پستی
آب تو به یکره ببرد آتش شهوت
[...]
یارا قدحی پر کن از آن داروی مستی
تا از سر صوفی برود علت هستی
عاقل متفکر بود و مصلحت اندیش
در مذهب عشق آی و از این جمله برستی
ای فتنه نوخاسته از عالم قدرت
[...]
ای در سر من از لب میگون تو مستی
با عشق تو در من اثری نیست ز هستی
با چشم خوش دلکش تو نسبت نرگس
چون نسبت چشمست به بیماری و مستی
از جای برو گو دل و جان چون تو بجایی
[...]
چون چشم تو هرگز نکنم توبه ز مستی
همچون دهنت دم نزنم هیچ ز هستی
هر کس ز شراب هوسی مست غرورند
ما مستتر از جمله ولی مست الستی
در میکده خاک قدم پیر مغانم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.