زین چمن درکف ندارد غنچهٔ دل جز گره
دانهٔ ما را چو گوهر نیست حاصل جز گره
از امل محملکش صدکاروان نومیدیام
سبحه درگردن نمیبندد حمایل جزگره
از تعلق، حاصل آزادگان خونخوردن است
سروکم آرد بهبار از پای درگل جزگره
از فسون عافیت بر خود در کوشش مبند
رشتهٔ راهت نمیبیند ز منزل جزگره
از حیا بر روی خود درهای نعمت بستهای
بیزبانی نفکند در کار سایل جز گره
غافل از تردستی مطرب درین محفل مباش
زخمه جز ناخن ندارد درکف و دل جزگره
همتی ای شعلهخویان! کاین سپند بینوا
تحفهای دیگر ندارد نذر محفل جزگره
یک دل تنگ است عالم بیحصول مدعا
تابود در پرده لیلی نیست محمل جزگره
بر اسیران دل از فقر و غنا افسون مخوان
نیست در چشم گهر دریا و ساحل جز گره
صاف طبعان بیدل از هستیکدورت میکشند
از نفس آیینهها را نیست در دل جزگره
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ابراز ناامیدی و محدودیتهای زندگی انسانها میپردازد. شاعر به تصویر کشیدن زندگی سرد و بیثمر میپردازد و از گرههای عاطفی و وجودی انسانها صحبت میکند. او به این نکته اشاره میکند که در دنیای مملو از سختیها، انسانها در جستجوی مطلوبیت و خوشبختی هستند، اما همواره با موانع و مشکلاتی روبرو میشوند که در نهایت برایشان گرههایی به وجود میآورد. به طور کلی، شعر به تأمل در ویژگیهای زندگی انسانی و واقعیتهای تلخی که موجب رنج و ناکامی میشود، میپردازد.
هوش مصنوعی: در این دشت، غنچه دل چیزی بیشتر از گره دانه ما ندارد؛ مانند اینکه وقتی گوهر نیست، هیچ نتیجهای جز گره به دست نمیآید.
هوش مصنوعی: من در میان صد کاروان ناامیدی، قدم میزنم و قلبم از بار غم سنگین شده است. به همین دلیل، هیچ چیز نمیتواند به من امید بدهد و تنها چیزی که دارم، گرهای از مشکلاتم است.
هوش مصنوعی: آزادگان با تحمل سختیها و دردها به رشد و بالندگی میرسند، مثل درخت سروی که از ریشههایش قویتر میشود و به بار مینشیند، هرچند که در گل و سختی باشد.
هوش مصنوعی: به خودت نچسب که در آرامش و آسایش باقی بمانی، چون در مسیر زندگی، نمیتوانی جز ترس و مشکلات چیزی ببینی.
هوش مصنوعی: به خاطر شرم و حیا، بر روی خود، درهای نعمت را بستهای و به دلیل ناتوانی در بیان، در کار درخواستکنندگان جز گره و مشکلاتی ایجاد نمیکنی.
هوش مصنوعی: در این جمع به مهارت و هنر نوازنده توجه کن، زیرا نوازندگی او فقط به انگشتانش محدود نیست و دل نوازنده هم به نوعی درگیر و گرفته است.
هوش مصنوعی: ای کسانی که همچون شعلههای آتش با هیجان و عزم راسخ هستید! بدانید که این آتش بینوا هیچ هدیهای برای شما جز این گره و پیوند در جمع محفل ندارد.
هوش مصنوعی: دل تنگ و ناراحت انسان در جهانی است که هیچ چیزی برای نشان دادن آرزوهایش ندارد. در این دنیا، مانند لیلی که در پرده پنهان است، هیچ وسیلهای برای انتقال احساسات و خواستهها وجود ندارد.
هوش مصنوعی: به افرادی که از نظر مالی کمبرخوردار یا ثروتمند هستند، فریبی نزنید. در نظر داشته باشید که در دریای عمیق، چه دریا باشد و چه ساحل، هیچ چیزی جز اتصال و پیوند وجود ندارد.
هوش مصنوعی: افراد حساس و باصفا از ناخالصیهای زندگی دوری میجویند. در درون آنها تنها گرههایی وجود دارد و هیچ چیز دیگری در دلشان نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نیست خاموشی به کار شمع محفل جزگره
داغ شد آهیکه نپسندید بر دل جز گره
از جنون بر خویش راه عافیت هموارکن
وانمیسازد تپش از بال بسمل جز گره
خامهٔ صدقیم آهنگ صریر ما حق است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.