روانی نیست محو جلوه را بیآبگردیدن
سزدکز اشک آموزد نگاه ما خرامیدن
به داد حسرت دل کس نمیپردازد ای بلبل
چوگل میباید اینجا از شکست رنگ نالیدن
فسردن چند، از خود بگذر و سامان توفان کن
قیامت نغمهای حیفست سر در تار دزدیدن
که میداند کجا رفتند گلچینان دیدارت
هم از خورشید میباید سراغ سایه پرسیدن
برو زاهد که هرکس مقصدی دارد دربن وادی
تو و صد سبحه جولانی و من یک اشک لغزیدن
درین غفلت سرا عرفان ما هم تازگی دارد
سرا پا مغز دانشگشتن و چیزی نفهمدن
نظر بر بندو میکن سیر امن آباد همواری
بلند و پست یکسان مینماید چشم پوشیدن
زخواب عافیت چون موجگوهر نیستم غافل
بهم میآورد مژگان من بر خوبش پیچیدن
چو فطرت ناقص افتد حرف بطلان استکوششها
شرر هم در هوا دارد زمین دانه پاشیدن
اگر فرصت نقاب از چهرهٔ تحقیق بردارد
شرارکاغذ ما و هزار آیینه خندیدن
گشاد بال طاووسیم از عبرت چه میپرسی
شکست بیضهٔ ما داشت چندین چشم مالیدن
صفای دل بهار جلوهٔ معشوق شد بیدل
طلسم ناز کرد آیینه را بیرنگ گردیدن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی بیانگر احساساتی عمیق درباره عشق و دوری است. شاعر به مسائلی از قبیل غم، حسرت و تلاش برای درک زیباییها و حقیقت زندگی میپردازد. او به نوعی از زاهدان و دنیاپرستان انتقاد میکند که در غفلت هستند و نمیتوانند عمق احساسات را درک کنند. همچنین، به این نکته اشاره میکند که باید از خودگذشتگی کرد و در جستجوی حقیقت و زیبایی ماند. شعر به تضاد بین ظواهر و واقعیات زندگی، و تلاشی که برای از بین بردن حجابها و رسیدن به روشنایی انجام میشود، نیز میپردازد. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که تنها با دل صاف و عشق واقعی میتوان به حقیقت نزدیک شد.
هوش مصنوعی: برای جذب زیبایی، نیازی نیست که به درون خود بپردازید و خود را غرق در آرزو کنید. اشک و درد میتواند به ما بیاموزد که چگونه با زیبایی و جذابیت دست و پنجه نرم کنیم و در مقابل آن خضوع کنیم.
هوش مصنوعی: هیچکس به غم و حسرت دل دیگری توجهی نمیکند. ای بلبل، تو باید در اینجا از ناتوانی و زخمهای خود شکایت کنی.
هوش مصنوعی: کمی خود را کنار بگذار و در این شرایط ناگوار نظم و انضباطی ایجاد کن. زمانه به قدری مهم و باارزش است که نباید در تاریکی و بیخبری به سر ببری.
هوش مصنوعی: کسی نمیداند گلچینان زیبایی تو کجا رفتهاند، و برای یافتن آنان، باید از خورشید بپرسی که سایهاش کجاست.
هوش مصنوعی: برو ای زاهد، زیرا هر کس برای خود هدفی دارد و در این مسیر تو در حال گردش هستی با صد تسبیح در دست، اما من تنها با یک قطره اشک به راه میروم.
هوش مصنوعی: در این دنیای غفلت، شناخت و آگاهی ما نیز تازگی دارد، در حالی که همهجا پر از اطلاعات و دانش است اما هنوز چیزی را نمیفهمیم.
هوش مصنوعی: وقتی به حال و روز دیگران مینگریم، دوری و نزدیکی برایمان تفاوتی نمیکند. در واقع، چشمپوشی از همهی این اختلافات و مشکلات، باعث میشود که همه چیز به یک شکل و یکسان به نظر برسد.
هوش مصنوعی: من از خواب راحت و آسایش غافل نیستم، چون مانند موجی که به گوهر میرسد، مژگانم بر روی جمال او میپیچد.
هوش مصنوعی: وقتی ذات انسانی ناقص باشد، هر گونه سخن و ادعایی بیمعنی است. تلاشها و کوششها در این حالت، مانند جرقههایی هستند که فقط در هوا معلق میمانند و به جایی نمیرسند، درست مثل بذرهایی که در زمین پاشیده میشوند.
هوش مصنوعی: اگر زمانی پیش آید که حقیقت خود را نمایان کند، آنگاه کاغذ ما و هزاران آینه شاهد خندهی ما خواهند بود.
هوش مصنوعی: ما مانند طاووسی با بالهای گشاده هستیم؛ از اینکه چه درسی میتوانیم از شکست خود بگیریم، نپرس. آن شکست ما مانند تخممرغی بود که چندین چشم به آن دوخته شده بود.
هوش مصنوعی: دل پاک و زلال بهار، جلوهای از زیبایی معشوق شد. بیدل، با ناز و لطافت خود، باعث شد که آیینه رنگش را از دست بدهد و بینظم و شکل گردد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بسی خون جگر دارد سر زلف تو در گردن
ولی با او چه شاید کرد جز خون جگر خوردن
قلم پوشیده می رانم که اسرارم نهان ماند
اگرچه آتش سوزان بنی نتوان نهان کردن
مزن بلبل دم از نسرین که در خلوتگه رامین
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.