گنجور

 
بیدل دهلوی

سخت جانی هرکجا آید به عرض امتحان

مغز ما را چون صدف خواهد برآورد استخوان

تیره بختی دارد از اقبال رنگ ما نشان

می‌کند فانوس شب روشن چراغ‌ کهکشان

از خم مژگان برون تاز است پرواز نگاه

وحشت ما بال و پر کرده‌ست اندر آشیان

در بیابانی که می‌بالد رم دیوانه‌ام

می‌کنند از نقش پا مقراض وحشت آهوان

گر نشد دیوانهٔ من پا به دامان ادب

ناله را زنجیر می‌گردد رگ خواب گران

مگذر ای شوخ از طواف دیدهٔ حیران من

دارد این نقش قدم از طرز رفتاری نشان

رنگ می‌بازد سراپایم به یک پرواز دل

در نسیم بال بلبل دارد این گلشن خزان

تیشهٔ فرهاد من مضراب ساز درد کیست

کز رگ هر سنگ همچون تار می‌جوشد فغان

حرفی از چشم ترم گفتند در گوش محیط

موجش از گرداب ماند انگشت حیرت در دهان

حسرتم هر جانشان ناوک ناز تو کرد

ریخت مغز از استخوان ما چو آب از ناودان

قابل عرض سجودت کو به سامان جبهه‌ای

از عرق آبی مگر پاشم به خاک آستان

هر دو عالم در کمند سر به زانو بستن است

خانه دارد در بغل تا حلقه می‌باشد کمان

نیست بیدل گوشه گیریهای ما بی‌مصلحت

خلوتی می‌باید ارباب سخن را چون زبان

 
 
 
رودکی

خواسته تاراج گشته، سر نهاده بر زیان

لشکرت همواره یافه، چون رمهٔ رفته شبان

عنصری

چیست آن آبی چو آتش و آهنی چون پرنیان

بیروان تن پیکری پاکیزه چون بی‌تنْ روان

گر بجنبانیش آب است، ار بلرزانی درخش

ور بیندازیش تیر است، ار بدو یازی کمان

از خرد آگاه نه در مغز باشد چون خرد

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از عنصری
ابوسعید ابوالخیر

بس که جستم تا بیابم من از آن دلبر نشان

تا گمان اندر یقین گم شد یقین اندر گمان

تا که می‌جستم ندیدم تا بدیدم گم شدم

گم شده گم کرده را هرگز کجا یابد نشان

در خیال من نیامد در یقینم هم نبود

[...]

فرخی سیستانی

سرو دیدستم که باشد رسته اندر بوستان

بوستان هرگز ندیدیم رسته بر سرو روان

بوستانی ساختی تو برسر سرو سهی

پر گل و پر لاله و پر نرگس و پر ارغوان

ای بهار خوبرویان چند حیلت کرده ای

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
عسجدی

خسروا جائی بهمت ساختی، جائی بلند

پر ز خوان خواهی کنونش کرد و خواهی پر سخوان

تیر تو مفتاح شد در کار فتح قلعه ها

تیر تو مومول شد در دیده های دیده بان

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه