زین گلستان درس دیدارکه میخوانیم ما
اینقدر آیینه نتوان شدکه حیرانیم ما
سنگ اینکهسار آسایش خیالی بیش نیست
از زمینگیری همان آتش به دامانیم ما
عالمی را وحشت ما چون سحرآوارهکرد
چینفروش دامن صحرای امکانیم ما
سینه چاک غیرتیم از ننگ همچشمی مپرس
هرکه بر رویتگشاید چشم، مژگانیم ما
در نفس آیینهٔ گرد سراغ ماگم است
نالهٔ حیرت خرام ناتوانانیم ما
غیر عریانی لباسی نیست تا پوشدکسی
ازخجالت چون صدا در خویش پنهانیم ما
هرنفس باید عبث رسوای خودبینی شدن
تا نمیپوشیم چشم ازخویش عریانیم ما
مشت خاک ما جنوندار دو عالم وحشت است
از رم آهو چه میپرسی بیابانیم ما
بیطواف نازش از خود رفتن ما هرزه است
رنگ میباید بهگرد او بگردانیم ما
در تغافلخانهٔ ابروی او چین میکشیم
عمرها شد نقشبند طاق نسیانیم ما
نقطهای از سرنوشت عجزما روشن نشد
چشم قربانی مگربر جبهه بنشانیم ما
هرکه خواهد شبههای از هستی ما واکشد
نامهٔ بیمطلب ننوشته عنوانیم ما
نقش پا گلکردهایم اما درین عبرتسرا
هرکه در فکر عدم افتدگریبانیم ما
چون نفس بیدل نسیم بینشان رنگیم، لیک
رنگها پرواز دارد تا پرافشانیم ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق و تفکرات فلسفی شاعر است. او از حیرت و ناتوانی انسان در مواجهه با حقیقت و واقعیت زندگی صحبت میکند. شاعر به محدودیتهای خود و جامعه اشاره میکند و از احساس عریانی و عدم وجود لباسهای مادی برای پوشاندن حقیقتی که درون ماست، میگوید. او به ضعف نوع بشر در خودبینی و بیخبری از سرنوشت خود پرداخته و بر عجز و ناتوانیمان در درک واقعیات تأکید میکند. در نهایت، شاعر از تلاش برای رسیدن به خودآگاهی و نور حقیقت سخن میگوید و به ضرورت کنار گذاشتن غفلتها و پردهپوشیهای زندگی اشاره میکند.
از این گلستان (دنیا/جهان معنا) درس دیدار (وصال محبوب) میآموزیم، ولی هنوز نتوانستهایم به شفافیت آیینه برسیم؛ آنقدر غرق در حیرت و شگفتی هستیم که حتی آیینه هم نمیتواند حیرت ما را بازتاب دهد.🔸 مضمون عرفانی: اشاره به ناتوانی درک کامل جمال محبوب الهی..
حتی پایداری و صلابت کوه هم خیال خامی است؛ ما از همین وابستگی به زمین، آتش در دامن داریم.🔸 نکوهش دلبستن به ثبات دنیوی؛ بیان تعلق زمینی بهمثابه آتش درونی.
> حیرت و رمیدگی ما جهانی را مانند سحر (جادو) پریشان کرده، و چروکهای دامان امکان (کنایه از عالم هستی) را ما ایجاد میکنیم.🔸 تجسم رمندگی و سرگشتگی عارفانه که به هستی معنا میبخشد.
از غیرت عشق تو، سینهچاک شدهایم؛ از ننگ رقابت نپرس، چون هرکس به تو بنگرد، در برابرش ما تنها سایهای از مژگان هستیم.🔸 بیان اوج غیرت عاشقانه؛ چشم کسی را تاب دیدار محبوب نیست.
حتی در آیینهیی که گرد (گرد و غبار) دارد، رد پای ما گم است؛ ما آن آه و نالهی حیرتزده و بیرمقی هستیم که به دشواری خرام دارد.🔸 انسان در گرداب هستی، گمشدهای است که تنها با آه خود راه میرود.
هوش مصنوعی: هیچ لباس دیگری به جز عریانی وجود ندارد که کسی به خاطر خجالت بپوشد، چرا که ما خود را مانند صدا در درونمان مخفی کردهایم.
هوش مصنوعی: هر لحظه باید گرفتار خودپسندی شویم تا اینکه نتوانیم خود را از حقیقت خویش پنهان کنیم؛ زیرا ما در واقع به نوعی عریان و vulnerable هستیم.
هوش مصنوعی: ما از تکهای خاک به وجود آمدهایم، و در این دنیا پر از جنون و وحشت، نباید از فرار آهو بپرسی، زیرا ما خود در بیابانی زندگی میکنیم.
هوش مصنوعی: اگر بدون دور زدن و ابراز محبت به او از خود دور شویم، این کار بیفایده است؛ باید به دور او بچرخیم و رنگ عشق به او را در زندگیمان به نمایش بگذاریم.
هوش مصنوعی: ما سالهاست که در غفلت از ابروی او مشغول زندگی هستیم و در این حالت، مانند نقشهایی که فراموش شدهاند، فقط به سراغ یادآوری نمیرویم.
هوش مصنوعی: هیچ نشانهای از سرنوشت ما مشخص نشد و چشم قربانی تنها زمانی روشن خواهد شد که ما او را بر زمین بگذاریم.
هوش مصنوعی: هر کسی که بخواهد در مورد وجود و حقیقت ما سوالی مطرح کند، باید بداند که ما چیزی نیستیم که در قالب نوشتهای بیمحتوا خلاصه شویم.
هوش مصنوعی: ما در این دنیا به نوعی زیبایی و هنر رسیدهایم، اما در این مکان که همه چیز نشان از یادآوری و عبرتگیری دارد، هرکسی که به فکر نابودی و بیمعنی بودن بیفتد، به ما آسیب میزند.
هوش مصنوعی: ما همچون نسیم نامرئی و بیعلامت زندگی میکنیم، اما توان پرواز و به نمایش گذاشتن زیباییها را داریم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
جان به لب داریم و همچون صبح خندانیم ما
دست و تیغ عشق را زخم نمایانیم ما
می توان از شمع ما گل چید در صحرای قدس
زیر گردون چون چراغ زیر دامانیم ما
بر بساط بوریا سیر دو عالم می کنیم
[...]
حرف عشق دوست را افسانه می دانیم ما
سایه های بید را دیوانه می دانیم ما
قصه شیرین مجنون یک حدیث درد ماست
عاشقی را در پر پروانه می خوانیم ما
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.