ز نور عالم امکان گر انتخاب گزینم
چرا ترا نگزینمکه آفتابگزینم
چراغ عشرت این بزم بی تو نور ندارد
مگر در آتشی افتم که ماهتاب گزینم
به چشمه گر بردم احتیاج تشنه لبیها
جبین به عرق دهم تا ز آب تری گزینم
ز حرص چند کشم انتظار مخمل و دیبا
روم به سایهٔ دیوار فقر و خواب گزینم
به محفلی که نم منتی است در می جامش
سپند نالم اگر اشکی از کباب گزینم
طپانچه نقد نشاط است و گوشمالی مالش
چه آرزو کنم از دف، چه از رباب گزینم
گذشته است ز هم کاروان محمل فرصت
درنگ کو که من بیخبر شتاب گزینم
به هر دریکه نشاند ز خود تهی شدن من
چو حلقه چشم کنم باز و فتح باب گزینم
به مکتبیکه بود درسش از حدیث تعلق
همین گسستن شیرازه از کتاب گزینم
نیام ستمکش اوهام تا به زهد ریایی
خمار خلد ز ترک شراب ناب گزینم
به قصر خلد رسانم طناب خیمهٔ عصیان
چو ریش زاهد اگر یک دو گز ثواب گزینم
فلک اگر دهدم اختیار عزت و خواری
بهگنج پا زنم و یک دل خرابگزینم
مدم بهگوش خیالم فسون آتش الفت
که شکل موی ضعیفم مباد تابگزینم
دماغ دردسر موج این محیط که دارد
قدح نگونکنم و مشرب حبابگزینم
بجوشم و به در ایم ازبن هوسکده بیدل
به جوش خم چقدر خامی شراب گزینم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.