زین گریه اگر باد برد حاصل خاکم
چون صبح چکد شبنم اشک از دل چاکم
دست من و دامان تمنای وصالت
نتوان چو نفسکردن ازین آینه پاکم
از آبلهام منع دویدن نتوان کرد
انگور نگردد گره ریشهٔ تاکم
بی موج به ساحل نرسد کشتی خاشاک
از تیغ اجل نیست در این معرکه باکم
گردم چمن رنگ نبالد چه خیالست
عمریست که در راه تمنای تو خاکم
دارد نفسم پیچ و خم طرهٔ رازی
کان را نبود شانه مگر سینهٔ چاکم
از بسمل شمشیر جفا هیچ مپرسید
دارم به نظر ذوق هلاکی که هلاکم
ای همت عالی نظران دست نگاهی
تا چند کشد پستی طالع به مغاکم
دل شمع خیالیست که تا حشر نمیرد
زنهار تکلف مفروزید به خاکم
بیدل به خیال مژهٔ چشم سیاهی
امروز سیه مستتر از سایهٔ تاکم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عمق عشق و longing شاعر است. شاعر از گریه و درد جدایی سخن میگوید و به تمنا و آرزوهایش برای وصال معشوق اشاره میکند. او حس میکند که نمیتواند از این عشق رهایی یابد و همچنان تحت تأثیر آن است. شاعر به مسائلی از جمله بیپناهی و ناامیدی اشاره میکند و از غم و حسرتش میگوید. همچنین از تلاشهایش برای رسیدن به معشوق و تأثیرات منفی تقدیر بر زندگیاش سخن میگوید. در نهایت، به حکایت شمعی که در انتظار عشق نمیمیرد، اشاره دارد و خود را در سایه غم و اندوه مییابد.
هوش مصنوعی: اگر این گریه من باعث بشود که حاصل زندگیام را برباید، پس مانند صبح که شبنم اشک از دل شسته میشود، من نیز با این اشکهای دلتنگی خود میریزم.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم به آرزوی وصال تو دست پیدا کنم، همانطور که نمیتوانم نفس کشیدن را از این آینهی پاک جدا کنم.
هوش مصنوعی: از زخمها و دردهایم نمیتوانم فرار کنم، مثل این است که ریشهی تاکی که انگور میدهد، هرگز نمیتواند به حالت گرهدارش برگردد.
هوش مصنوعی: کشتیای که بیموج و بیحرکت باشد، هرگز به ساحل نمیرسد. در این نبرد و سختیها، نمیتوان به راحتی از مرگ دور ماند.
هوش مصنوعی: چرا چمنها رنگی نمیگیرند؟ مدت زیادی است که من به خاطر آرزوی تو، به خاک تبدیل شدم.
هوش مصنوعی: نفس من به شدت و پیچیدگی مانند پیچ و تاب موی معشوق است که تنها سینهٔ شکافتهٔ من میتواند آن را باز کند، چون شانهای برای مرتب کردن آن وجود ندارد.
هوش مصنوعی: از شدت ظلم و ستمی که بر من رفته، دیگر نپرسید که چه حالی دارم. فقط بدانید من به زیبایی و لذت در حال سقوط و فنا هستم.
هوش مصنوعی: ای ارادهی بلند و نیک، نگاهت را بر من بگذار تا ببینم آیا تقدیر پایینم همچنان مرا به قعر میکشد یا نه.
هوش مصنوعی: دل مشابه شمعی است که تا روز قیامت خاموش نخواهد شد. پس مواظب باشید که به خاطر مشکلات و سختیها، به من نزارید.
هوش مصنوعی: امروز به خاطر خیال و تصور زیبایی چشمی که سیاه است، حال من از سایهٔ درخت انگور هم تاریکتر و عمیقتر شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون قامت آن سرو سهی کرد هلاکم
سروی بنشانید، روان، بر سر خاکم
رفتی و دلم چاک شد از دست تو دلبر
باز آ و قدم رنجه نما در دل چاکم
گفتی که: هلاکت کنم از ناز و کرشمه
[...]
تا نشمرد آزاد، کسی بعد هلاکم
زنجیر به گردن بسپارید به خاکم
نگذاشت به خواب عدمم شیون بلبل
گل ریخته بودند مگر بر سر خاکم؟
از کین تو ترسم، نه ز بیمهری افلاک
[...]
از شوق تو ای شمع طرب بعد هلاکم
جوشد پر پروانه ز هر ذرهٔ خاکم
بیتابی من عرض نسبنامهٔ مستی است
چون موج می از سلسلهٔ ریشهٔ تاکم
دود نفس سوختهام طرهٔ یار است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.