حیرت دمد از شوخی گل کردن رازم
در آینه جوهر شکند نغمهٔ سازم
چون غنچه سر زانوی تسلیمکه دارم
صد جبهه به خون میتپد از وضع نیازم
وسعتگر انداز تغافل چه فسون داشت
بر روی دو عالم مژه کردند فرازم
زان پیش که آیینه شود طعمهٔ زنگار
بگذار که چندی به خیال تو بنازم
زین عرصهٔ شطرنج جنون تازی هوشست
چیزی نتوان برد اگر رنگ نبازم
تا سجده به همواری خاکم نرساند
دارد گره ابروی محراب نمازم
خواب عدم افسانهٔ تعبیر ندارد
آیینهٔ خاکم چه حقیقت چه مجازم
آزادی من عرض گرفتاری شوقیست
چون دیدهٔ حیرت زدگان عقدهٔ بازم
چون شعله که آخر به دل داغ نشیند
در نقش قدم ریخت هجوم تک و تازم
زبن بیش غبارم تپش شوق نگیرد
چون اشک به صد بوته دویدهست گدازم
شبنم ز هوا تا چقدر گرد نشاند
عمریست ز خود میروم و آبله سازم
بیدل امل اندیشیام از عجزرساییست
واماندگی افکند به این راه درازم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق شاعر در مورد عشق، نیاز، و درگیریهای درونی او میپردازد. شاعر از حیرت و شگفتی ناشی از عشق صحبت میکند و با استفاده از تصاویری همچون آینه، غنچه و سجده، به کشمکشهای روحی خود اشاره میکند. او به تضاد بین آزادی و اسارت در عشق و نیز به جستجوی حقیقت اشاره کرده و به چالشهای وجودی خود میپردازد. در نهایت، شاعر به ناامیدی و دشواریهایی که در مسیرش با آنها مواجه شده، اشاره میکند و به احساس عجز و انتظار از دست رفتهاش اعتراف میکند.
هوش مصنوعی: تعجب و شگفتی از اینکه چگونه میتوانم رازهایم را در آینه به نمایش بگذارم، مانند نغمهای است که از سازم به گوش میرسد و در واقع پیام من را منتقل میکند.
هوش مصنوعی: من مانند غنچهای هستم که تسلیم شدهام، و در درونم احساسی عمیق از نیاز وجود دارد که به شدت در حال تپیدن است، مثل این که صد جبهه را با خون آغشته کردهام.
هوش مصنوعی: به خاطر بیتفاوتی و دوری از واقعیت، دنیای گستردهای به وجود آوردند که بر فراز آن دو عالم در حال تماشا هستند.
هوش مصنوعی: قبل از اینکه آینه تحت تأثیر زنگار قرار گیرد و زیباییاش را از دست بدهد، اجازه بده من مدتی به خیال تو افتخار کنم.
هوش مصنوعی: در این میدان جنون و بازی شطرنج، هیچ چیز قابل دستیابی نیست اگر من باخته باشم و رنگی نداشته باشم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که گره ابروهای معشوق (محبوب) مانع از سجده کردن من بر روی زمین نمیشود، نمیتوانم به راحتی به خداوند نزدیک شوم.
هوش مصنوعی: در خواب عدم، که هیچ حقیقتی ندارد، داستانی برای تفسیر و معنای واقعی وجود ندارد. من مانند آینهای از خاک، نه میتوانم به واقعیت برسم و نه دروغی در وجودم نهفته است.
هوش مصنوعی: آزادی من به مانند باری سنگین از دلتنگی ناشی از شوق است، همانند نگاهی که حیرتزدهها به دنیای بسته خود دارند.
هوش مصنوعی: به مانند شعلهای که به دل سوخته و داغ مینشینید، هجوم و حملههای من در پی آثار و نشانههای اوست.
هوش مصنوعی: زبانم پر از غبار است و احساس شوقی در من نمیگیرد؛ چرا که مانند اشک، به صد بوته رفتهام و ذوب شدهام.
هوش مصنوعی: شبنم از آسمان به زمین تاثیر زیادی میگذارد. سالهاست که من از خودم دور شدهام و در این حال، به خود آسیب میزنم.
هوش مصنوعی: من به خاطر ضعف و ناتوانیام، در این مسیر طولانی به امید و آرزو نشستهام و احساس میکنم که در این راه به بنبست رسیدهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر دست رسد در سر زلفین تو بازم
چون گوی چه سرها که به چوگان تو بازم
زلف تو مرا عمر دراز است ولی نیست
در دست سر مویی از آن عمر درازم
پروانه راحت بده ای شمع که امشب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.