شبیکه بیتوجهان را به یاس تنگ برآرم
ز نالهای که کنم کوه را ز سنگ برآرم
چه دولتیست که در یاد آن بهار تبسم
نفس قدح به کف و ناله گل به چنگ برآرم
به نیم گردش چشمی که واکشم به خیالت
فرنگ را چو غبار از جهان رنگ برآرم
چه ممکن استکه تمثال آفتاب نبندد
چو سایه آینهای را که من ز زنگ برآرم
صفاست حوصله پرداز بحر ظرفی دلها
زآب آینه من هم سرنهنگ برآرم
ازین دلی که چو آماج بوی امن ندارد
نفس دمی که بر آرم همان خدنگ بر آرم
شکست چینی فغفورگو سفال بر آمد
چه صنعت است که مو از خمیر سنگ بر آرم
نریخت سعی زمینگیریام به حاصل دیگر
جز این که خار تکلف ز پای لنگ برآرم
خمار تا به کیام بیدماغ حوصله دارد
خوش است جام می از شیشهها به رنگ برآرم
ز چرخ چندکشم انفعال شیشه دلیها
روم جنون کنم و پوست زین پلنگ برآرم
هزار رنگگریبان درد جنون ندامت
که من چو صبح نفس زبن قبای تنگ برآرم
به ششجهت گل خورشید بستم و ننمودم
به حیرتم من بیدل دگر چه رنگ برآرم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از احساسات عمیق و آرزوهایش سخن میگوید. او به دنبال رهایی و تغییر در زندگی است و میخواهد با ناله و اشک، کوهها را به حرکت درآورد. یاد بهار و شادابی آن، او را به حسرت و غم میاندازد و میخواهد با یادآوری لحظات زیبا، رنگ و رونق به زندگیاش بیاورد. شاعر به جستجوی معانی عمیق و زیباییهای دنیا پرداخته و با اشاره به تنهایی و دردهایش، از تلاش برای بهبود وضعیت خود سخن میگوید. او به چالشهای زندگیاش اشاره میکند و در نهایت، از سردرگمی و جستجوی خود در میان رنگهای مختلف وجودش میگوید. این شعر به طور کلی نشاندهنده ترکیبی از احساسات غم، امید و جستجوی زیبایی در زندگی است.
هوش مصنوعی: شبی که بیتوجهیها مرا به ناامیدی برساند، با نالهای که سر میزنم، میتوانم کوه را از جا بلند کنم.
هوش مصنوعی: چه حسی دارد آن دولتی که به یادش در بهار، با لبخند نفس نوشیدنی در دست بگیرم و با دل تنگی گل را در آغوش بکشیم و نالهاش کنم.
هوش مصنوعی: با نگاهی کوتاه و تند به خیال تو، میتوانم فرنگ را مثل غباری از دنیای رنگی برمیدارم.
هوش مصنوعی: چطور ممکن است که تصویری از خورشید نتابد، وقتی آینهای وجود دارد که میتوانم از زنگ و کدورت آن را پاک کنم؟
هوش مصنوعی: دلها همچون ظرفهایی از آب آینه هستند که جنبه زیبایی و صفای آنها قابل مشاهده است. من نیز با صبر و حوصله، میتوانم به عمق این دلها نفوذ کنم و احساسات و اسرار آنها را آشکار کنم.
هوش مصنوعی: از این دل که مانند هدفی است که بوی آرامش در آن حس نمیشود، هر لحظهای که نفس میکشم، همانند تیر به سوی آن خواهم رفت.
هوش مصنوعی: چینی شکست و سفال برآمد، اما چه هنری است که من بتوانم مویی از خمیر سنگ بیرون بکشم؟
هوش مصنوعی: تلاش من برای به دست آوردن نتیجهای دیگر به جز این نیست که بتوانم زحمتها و تقلاهایم را از پاهای ضعیف خود برطرف کنم.
هوش مصنوعی: تا کی باید در حال مستی و سرخوشی بمانم که حوصلهام سر رفته است؟ خوشحال میشوم اگر بتوانم جام می را از شیشهها به رنگی زیبا درآورم.
هوش مصنوعی: از آسمان و سرنوشت خودم ناراحتیهایی را تحمل میکنم و در این حال، دلهای پر از احساس را به جنون میکشانم و میخواهم پوست زین پلنگ را کنار بزنم.
هوش مصنوعی: درد و جنون من به اندازهای است که مانند هزار رنگ، به خودم میپیچم و نادم هستم. من مانند صبح که از لباس تنگ بیرون میآید، میخواهم نفس بکشیم و خود را آزاد کنم.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر با استفاده از تصویر گل و خورشید، احساسات و افکار خود را بیان میکند. او چون به شش طرف وجودش از زیباییها و نور خورشید پر شده، نمیداند که چگونه و به چه شکلی احساساتش را نشان دهد. در واقع، او در وضعیت حیرت و تردید به سر میبرد و نمیداند که باید چه رنگ و شکلی از خودش بروز دهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.