زان ناله که شب بی رخت افراخته بودم
درگردن گردون رسن انداخته بودم
این عالم آشفته که هستی است غبارش
رنگیست که من صبح ازل باخته بودم
پرواز غبارم پر طاووس ندارد
همدوش خیالت نفسی تاخته بودم
هیهات که فردا چه شناسم من غافل
دیروز هم آثار تو نشناخته بودم
پیشانیام آخر ز عرق پاک نگردید
کز تاب رخت آینه نگداخته بودم
جز باد نپیمودم ازین دشت توهم
چون صبح طلسم نفسی ساخته بودم
درآتشم از ننگ فضولی چه توانکرد
او در بر و من آینه پرداخته بودم
خاکسترم امروز تسلیگر دود است
پروانهٔ بیتاب همین فاخته بودم
بیدل! ز میان دست غریبی به در آمد
تیغیکه به میدان غرور آخته بودم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر، بیانگر احساسات عمیق شاعر در نسبت به عشق و غم ناشی از جدایی است. شاعر از نالههایی صحبت میکند که در شبهای بیرحمانه بر دلش سنگینی میکند. او به آشفتهگی این دنیا و غبار آن اشاره دارد و میگوید که در آغاز، زیباییها و عشق را از دست داده است. او در پرواز غبارش حسرت و نبودن عشق را احساس میکند. همچنین از ناتوانیاش در شناخت واقعیات زندگی و گذشتهاش ابراز تاسف میکند. در نهایت، او به حال خود در آتش عشق و درد جدایی اشاره میکند و به اشارهای به احساساتش در مورد فضول بودن و حسرت گذشته خود میپردازد. شعر ترکیبی از غم، اندوه و عدم شناخت است و فضایی غمانگیز به وجود میآورد.
هوش مصنوعی: من از درد و فراق تو در شب بیحرکت و تاریک ناله میزدم و گویی به آسمان ابری، خود را آویزان کرده بودم.
هوش مصنوعی: این دنیا که پر از هرج و مرج است، رنگ و بوی خاصی دارد که من در آغاز خلقت، آن را از دست داده بودم.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به حالت و احساس خود اشاره میکند که به نوعی در حالت پرواز و آزادی است، اما در عین حال غبارآلوده و سنگین به نظر میرسد. او به یاد خیالی از کسی افتاده و حس میکند که به اندازهٔ همان خیال در حال تلاش و حرکت است، اما این تلاش ممکن است با زیبایی و شکوه همراه نباشد. به عبارت دیگر، شعف و آزادی در کنار سنگینی و غبار روزمرگی قرار دارد.
هوش مصنوعی: هرگز نمیتوانم بگویم فردا چه خواهد شد؛ چون دیروز هم نتوانستم آثارت را بشناسم و غافل بودم.
هوش مصنوعی: پیشانیام در نهایت از عرق خیس شد، چون تا برای تماشای زیبایی تو، آینه را کنار گذاشته بودم.
هوش مصنوعی: در این دشت جز باد، هیچ چیز را نادیده نگرفتم، چون صبحگاهان، جادو و خیالی از نفس خود ساخته بودم.
هوش مصنوعی: من در آتش درونم به خاطر ننگ فضولی چه کاری میتوانم بکنم، او در کنار من بوده و من خود را آراسته کرده بودم.
هوش مصنوعی: امروز خاکستر من تسلیدهندهٔ دودی است که به وجودم میآورد. من همان پروانهٔ بیقرار و مشتاق بودم که در این دنیای غمانگیز وجود دارد.
هوش مصنوعی: بیدل! شمشیری که با افتخار در میدان نبرد آماده کرده بودم، به دست ناآشنا و بیگانهای افتاد و از میان دستانم بیرون آمد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
افروخت رخ از باده و بگداخته بودم
خود را ز تماشای رخش باخته بودم
بر دست من این شیشه که از چرخ سپردند
از حمله ی عشقت ز کف انداخته بودم
ناخن به جگر چند زنم، آه که عشقت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.