کسی در بندغفلتماندهای چون من ندید اینجا
دو عالم یک درباز است و میجویم کلید اینجا
سراغ منزل مقصد مپرس از ما زمینگیران
به سعی نقش پا راهی نمیگردد سفید اینجا
تپیدن ره ندارد در تجلیگاه حیرانی
توان گر پای تا سر اشک شد نتوان چکید اینجا
ز گلزار هوس تا آرزو برگی به چنگ آرد
به مژگان عمرها چون ریشه میباید دوید اینجا
تحیر گر به چشم انتظار ما نپردازد
چه وسعت میتوان چیدن ز آغوش امید اینجا
ترشرویی ندارد یمن جمعیت در این محفل
چو شیر این سرکهات از یکدگر خواهد برید اینجا
به دل نقشی نمیبندد که با وحشت نپیوندد
نمیدانم کدامین بیوفا آیینه چید اینجا
مرا از بیبری هم راحتی حاصل نشد، ورنه
بهار سایهای رنگینتر از گل داشت بید اینجا
گواه کشتهٔ تیغ نگاه اوست حیرانی
کفن بردوشی بسمل بود چشم سفید اینجا
کفن در مشهد ما بینوایان خونبها دارد
ز عریانی برون آ گر توانی شد شهید اینجا
هجوم درد پیچیدهست هستی تا عدم بیدل
تو هم گر گوش داری نالهای خواهی شنید اینجا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
حریم بزم عشق است این، چرایی ناامید اینجا؟
بود شمع و چراغ کشته را اجر شهید اینجا
متاع مصر ارزان است در بازار حسن او
زلیخا می تواند مفت یوسف را خرید اینجا
ره آمد شد باد صبا را زین قفس بستند
[...]
به مهر مادرگیتی مکش رنج امید اینجا
که خونها میخورد تا شیر میگردد سفید اینجا
مقیم نارسایی باش پیش از خاک گردیدن
کهسعی هردوعالم چون عرق خواهد چکید اینجا
محیط از جنبش هر قطرهصد توفان جنون دارد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.